رهروان كوی جانان سرخوش اند/ عاشقان در وصل و هجران سرخوش اند/ جان عاشق، سر به فرمان می رود/ سر به فرمان سوی جانان میرود....
اشعار فریدون مشیری
21 سال پیش و در سی و سومین روز پاییز 1379 خورشیدی، شاعری از این جهان کوچید که با شعر«کوچه» شهرۀ خاص و عام شده بود و بیش از پاییز، دل بستۀ بهار بود . مشیری سرودن شعر را از نوجوانی و تقریباً از پانزده سالگی شروع کرد. اولین مجموعه شعرش با نام تشنه توفان در ۲۸ سالگی او با مقدمه محمدحسین شهریار و علی دشتی در ۱۳۳۴ به چاپ رسید.
بیشتر بدانید : بیوگرافی فریدون مشیری، شاعری که برای همه قابل فهم است
بوی عشق فریدون مشیری
شب، همه دروازههایش باز بود
آسمان چون پرنیان ناز بود
گرم، در رگ های ما، روح شراب
همچو خون میگشت و در اعجاز بود
با نوازشهای دلخواه نسیم
نغمههای ساز در پرواز بود
در همه ذرات عالم، بوی عشق
زندگی لبریز از آواز بود
بال در بال كبوترهای یاد
روح من در دوردست راز بود
شعر نور عشق از فریدون مشیری
رهروان كوی جانان سرخوشاند
عاشقان در وصل و هجران سرخوشاند
جان عاشق، سر به فرمان میرود
سر به فرمان سوی جانان میرود
راه كوی میفروشان بسته نیست
در به روی بادهنوشان بسته نیست
باده ما ساغر ما عشق ماست
مستی ما در سر ما عشق ماست
دل ز جام عشق او شد می پرست
مست مست از عشق او شد مست مست
ما به سوی روشنایی میرویم
سوی آن عشق خدایی میرویم
دوستان! ما آشنای این رهیم
میرویم از این جدایی وارهیم
نور عشق پاك او در جان ما
مرهم این جان سرگردان ما
شعر عدالت از فریدون مشیری
گفت روزی به من خدای بزرگ
نشدی از جهان من خشنود!
این همه لطف و نعمتی كه مراست
چهرهات را به خندهای نگشود!
این هوا، این شكوفه، این خورشید
عشق، این گوهر جهان وجود
این بشر، این ستاره، این آهو
این شب و ماه و آسمان كبود!
این همه دیدی و نیاوردی
همچو شیطان، سری به سجده فرود!
در همه عمر جز ملامت من
گوش من از تو صحبتی نشنود!
وین زمان هم در آستانه مرگ
بیشكایت نمیكنی بدرود!
گفتم: آری درست فرمودی
كه درست است هرچه حق فرمود
خوش سراییست این جهان، لیكن
جان آزادگان در آن فرسود
جای اینها كه بر شمردی، كاش
در جهان ذرهای عدالت بود.
بیشتر بدانید : فریدون مشیری «ریشه در خاک» داشت
بیشتر بدانید : اشعاری از فریدون مشیری
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
seemorgh.com/culture
منبع: fereydoonmoshiri.org