شعرم که تو باشی...
میرویم سراغ حافظ و دلمان لب جو میخواهد و خواندن چند تا دانه از شعرهای ناب یکی از شاعرانی که ته ته دل همه ایرانی ها جا خوش کردهاند و لابد بنا به اقتضای کجا ساکن بودن، هر کداممان برویم سراغ مزار فردوسی یا حافظیه یا مقبره الشعرا و یا سری بزنیم به دفترهای شعر قدیممان یا کتاب های شعرمان را از گوشه کتابخانه بیرون بیاوریم و شعری بخوانیم و بعدش هم فاتحهای نثار روح شاعر دوستداشتنیمان.
توی این چند سال اخیر که روز شعر هم به روزهای بزرگ دیگرمان اضافه شده، مهمترین مسئله بیشتر شاعران این بوده که چرا روز شعر به نام شهریار باشد و چرا به نام سعدی نباشد یا حافظ و یا فردوسی؟! که البته خیلی هم فرقی نمیکرد، چون به نام هر کدام دیگر از اینها که بود، لابد طرفداران آن عده دیگر ناراحت میشدند. ما هم تصمیم گرفتیم توی این سکوت جامعه شعری، برویم سراغ شعرهای خوبی از شاعرهایی که شعرهایشان برایمان بهترین لحظهها را و بهترین حسها را به وجود میآورند، جادوی کاغذی این هفته همه فضایش را به ذهن زیبا قرض داده تا هم جبران نبودن هفته پیشش باشد و هم کار خوبی برای روز شعر.
بوی جوی مولیان آید همی
یاد یار مهربان آید همی
ریگ آموی و درشتی راه او
زیر پایم پرنیان آید همی
رودکی
بیشتر بدانید : زندگینامه رودکی + آیا رودکی ایرانی نبود؟!
عشق را خواهی که تا پایان بری
بس که بپسندید باید ناپسند
زشت باید دید و انگارید خوب
زهر باید خورد و انگارید قند
رابعه
غره مشو بدانکه جهانت عزیز کرد
ای بس عزیز را که جهان کرد زور خوار
مار است این جهان و جهان جوی مارگیر
وز مارگیر مار برآرد شبی دمار
عماره مروزی
ای دیر بدست آمده بس زود برفتی
آتش زدی اندر من و چون دود برفتی
چون آرزوی تنگدلان دیر رسیدی
چون دوستی سنگدلان زود برفتی
انوری
ترا دل دادم ای دلبر شبت خوش باد من رفتم
تو دانی با دل غمخور، شبت خوش باد من رفتم
اگر وصلت بگشت از من روا دارم روا دارم
گرفتم هجرت اندر بر شبت خوش باد من رفتم
سنائی غزنوی
ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش
بر در دل روز و شب منتظر یار باش
دلبر تو دایما بر دال دل حاضر است
رو در دل برگشای حاضر و بیدار باش
عطار نیشابوری
بیشتر بدانید : عطار، بزرگترین معلم عرفان فارسی را چقدر میشناسید؟
شد ز غمت خانه سودا دلم
در طلبت رفت به هر جا دلم
در طلب زهره رخ ماهرو
مینگرد جانب بالا دلم
از دل تو، در دل من، نکته هاست
آه چه رهست از دل تو تا دلم!
مولوی
بیشتر بدانید : مولانا، عشق و دیگر هیچ
هر کسی را سر چیزی و تمنای کسی است
ما به غیر از تو نداریم تمنای دگر
سعدی
بیشتر بدانید : چند غزل عاشقانه از «سعدی» در روز بزرگداشت شاعر شیرین سخن
چون توانم کز حضورش کام دل حاصل کنم
کانزمان از خویش غائب میشوم او حاضر است
خواجوی کرمانی
ای گل خوش نسیم من بلبل خویش را مسوز
کز سر صدق میکند شب همه شب دعای تو
من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان
قال و مقال عالمی میکشم از برای تو
حافظ
بیشتر بدانید : همه چیز درباره حافظ و شعر او
نخستین باده کان را جام کردند
ز چشم مست خوبان وام کردند
ندیمان را مگر هوشیار دیدند
شراب بیخودی در کام کردند
سر زلف بتان آرام نگرفت
ز بس دلها که بی آرام کردند
عراقی
نخستین بار گفتش از کجایی؟
بگفتت از دار ملک آشنایی
بگفت: انجا به صنعت در چه کوشند
بگفت: انده خورند و غم فروشند
نظامی گنجوی
ای بس که نباشیم و جهان خواهد بود
نی نام زما و نه نشان خواهد بود
زین پیش نبودیم و نبد هیچ خلل
زین پس چو نباشیم، همان خواهد بود
خیام
وعده لطف نهانی میکنی
میکنی، اما زبانی میکنی
هیچ تقصیری نداری در جفا
هر چه با ما میتوانی میکنی
ولی دشت بیاضی
غافل به من رسید و وفا را بهانه ساخت
افکند سر به پیش و حیا را بهانه ساخت
در بزم تا ز آمدن من برون رود
برخاست گرم و دادن جا را بهانه ساخت
میلی هروی
ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم
امید ز هر کس که بریدیم،بریدیم
دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند
از گوشه بامی که پریدیم، پریدیم
وحشی بافقی
با کمال احتیاج از خلق استغنا خوش است
با دهان خشک کردن بر لب دریا خوش است
نیست پروا تلخکامان را زتلخیهای عشق
آب دریا در مذاق ماهی دریا خوش است
صائب تبریزی
غمش در نهانخانه دل نشیند
به نازی که لیلی به محمل نشیند
به دنبال محمل چنان زار گریم
که از گریهام ناقه در گل نشیند
طبیب اصفهانی
آخرین برگ سفرنامه باران
این است:
که زمین چرکین است.
محمد رضا شفیعی کدکنی
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد صیاد رفته باشد
آه از دمی که تنها، با داغ او، چو لاله
در خون نشسته باشم، چون باد رفته باشم
حزین لاهیجی
گفت: باید حد زند هشیار مرد مست را
گفت: هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست
پروین اعتصامی
تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد
عماد خراسانی
امشب ای ماه به درد دل من تسکینی
آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی
کاهش جان تو من دارم و من میدانم
که تو از دوری خورشید چها میبینی
شهریار
خدا کند
کوهها به هم برسند
الیاس علوی
آوردهاند
پروانه و مگس پرشان را
با یکدگر معاوضه کردند
اما مگس دوباره
روی زباله بود
پروانه روی لاله!
عمران صلاحی
ای خوشا آن دل، که آزاری نمیآید از او
غیر کار عاشقی، کاری نمیآید از او
رهی معیری
پشت دریاها شهری است!
قایقی خواهم ساخت.
سهراب سپهری
دیوار چیست؟
آیا به جز دو پنجره
روبهروی هم
اما
بی منظره؟!
قیصر امین پور
امشب به قصه دل من گوش میکنی
فردا مرا چو قصه فراموش میکنی
این در همیشه در صدف روزگار نیست
میگویمت، ولی تو کجا گوش میکنی
هوشنگ ابتهاج
دشتها آلوده است
در لجنزار گل لاله نخواهد رویید
در هوای عفن، آواز پرستو به چهکارت آید؟
حمید مصدق
و زندگی آنقدر کوچک شد
تا در چالهای که بارها از آن پریده بودیم
افتادیم.
گروس عبدالملکیان
بیشتر بدانید : چند شعر کوتاه
بیشتر بدانید : چند شعر کوتاه از شاعران مشهور ایران
بیشتر بدانید : به بهانه زادروز شاعری با شعرهای مخملین
بیشتر بدانید : 3 شعر کوتاه از فریدون مشیری
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
seemorgh.com/culture
منبع: khorasannews.com