هرچند بعدتر و به واسطه ‌احمد شاملو به خانه نیما راه یافت و نیما چون سرتیپ شعر نو، درجه‌سرهنگی را به وی اعطا كرد. نیما سال‌ها در مجامع می‌گفت كه
 
تندیس منوچهر شیبانی

تندیس به مراد ما، از فرهنگ لغت برهان قاطع می‌آید، آنجا كه می‌گوید: “به معنی متن‌مانند است؛ چرا كه دیس به معنی مانند باشد و به معنی صورت و تمثال و پیكر و كالبد و قالب و جثه.” در این سلسله از آثار، ما بر نقاشانی گذر می‌كنیم كه در تكوین هنر مدرن در ایران، تأثیر داشته‌اند: نقاشانی كه شاعراند و شاعرانی كه نقاش‌اند. رابطه خانگی ادبیاتی و نقاشی از مهم‌ترین دستاوردهای مدرنیته در ایران معاصر است. اولین تپش‌های مدرن در شعر معاصر، توسط نقاشانی هموار شد كه شاعر بودند. اولین حمایت از شعر نیما یوشیج، توسط مجلا‌ت هنری به عمل آمد. اولین جُنگ‌های ادبی را آتلیه‌های نقاشان به چاپ رسانده‌اند. مهم‌ترین شاعران شعر نوین ایران نقاشانی‌اند كه به خاطر خاصیت دوخانگی‌شان كمتر شناخته‌شده‌اند. در اینجا، با همان معنای لغوی‌ِ تندیس برآنیم تا جهت بررسی جامعه‌شناختی‌ِ هنر نوین، به تمثال و پیكر و كالبد و قالب و جثه‌این افراد دقت نظر كنیم. به خانه شاعری نقاشان می‌رویم و به خانه نقاشی شاعران تا در آنجا پنجره‌ای رو به خانه دیگر بگشاییم. واضح است كه این عمل تلا‌ش دارد تا از وجه تاریخی به هنر مدرن در ایران استفاده كند یا اسنادی بیابد برای تاریخ هنری كه هنوز مكتوب نشده است.

جغرافیای معرفتی ‌منوچهر شیبانی آنچنان وسیع بود كه نتوانست در یك رشته یا در یك كار یا در یك جا خود را متمركز، نشان دهد. او شعر گفت، نقاشی كرد، طرح زد، نمایش نوشت، فیلم ساخت، اُپرا نوشت و سرانجام، پیش از آن كه روزنامه‌نگاران بتوانند در پس نامش در مطبوعات لفظ دكتر بیاورند، به مرض سرطان، در غروب 20 آبان 1370، درگذشت. وی نخستین شاعری ا‌ست كه در سبك شعر نیمایی، ژانر شعر توصیفی و حماسی را به وجود آورد. شیبانی در نوجوانی همه هنرها را آموخته بود و می‌خواست همه را به هم بیامیزد. آنچنان كه اولین شعرهای پُلی‌فونیك در شعر نو، در كتاب آتشكده خاموش او، در 1343، دیده می‌شود. در نقاشی نیز این‌ گونه بود. دوره‌های متعدد و سبك‌های مختلف كاری داشت. نقاشی را با سبك امپرسیونیسم شروع كرد. این سبك در نزد ایرانیان آن سال‌ها به این معنا بود كه به جای آوردن چیزها و اشیای معلوم و شناخته‌شده در تابلو به دنبال تفسیر ذهنی از آنها بودند، در نتیجه، آنچه در بیرون بود، همانی نبود كه در تابلو خود را نشان می‌داد، بلكه این ذهن نقاش بود كه می‌گفت این شیء چیست. بی‌موضوع كردن چیزهای بیرون از تابلو و آوردن آنها روی بوم به شكل و فرمی دیگر اولین ضربه‌ها را نیز داشت به نقاشی رئالیستی وارد می‌كرد. شیبانی نقاشی را دوره‌ای به ساده‌ترین شكل ممكن می‌كشید، دوره‌ای به سوررئالیسم تمایل پیدا كرد. مدتی آبرنگ كار كرد، بعد طرح‌هایی ساده اما تُند و هیجانی كشید. در تمام عمر شصت‌وهفت‌ساله‌ خود، دانش‌آموز بود. در میان‌سالی، كه رفقای او در آتلیه‌ها و در رأس كار، در دفتر كار خود لم داده بودند، به پاریس رفت و دوره‌ دانشكده‌ سینما و تلویزیون را، مانند یك محصل، به پایان رساند. او جوان‌ترین شاعری بود كه در نخستین كنگره نویسندگان، در 1325، شركت جست. او در این كنگره، كه همه شعر نو را مسخره می‌كردند، پیش از آن‌ كه شعر خود را بخواند، درباره‌آن گفت: “آهنگ آن از آهنگ عروضی اشعار متداوله فارسی (غزل) گرفته شده، ولی از لحاظ آرمونی با موضوع، سیلا‌ب‌های آن كم‌وزیاد شده است.”1 البته گفتن این جمله در آن سال‌ها عجیب و تازه بود. همین كافی بود تا در كنگره، نیما و صادق هدایت را به حیرت وادارد. او در آستانه بیست‌ودوسالگی از شاعران مهم شعر نوین است. جدا از شعرخوانی‌اش در كنگره، در این دهه، چند شعر در مطبوعات چاپ كرد. در مجله نامه مردم، وابسته به حزب تو ده، شعری دارد به نام تفریح‌گاه كه در آن اشاره می‌كند: زنده‌های ما در این اجتماع، دراویشِ بی‌خیال و ژنده‌پوش‌اند و تفریح‌گاه ما قبرستان‌ها و تكایاست. در كتاب آتشكده خاموش طنین صدای كلمات، كار هوشنگ ایرانی را به یاد می‌آورد. او و دو دوست دیگرش (ایرانی و سپهری) از لحاظ اسلوب بیان و ایجاد فضاهای جدید، در دهه بیست، اشعار مشابه و نزدیك به هم دارند. شیبانی در این كتاب (باز هم مثل دو دوست خود)، برخلا‌ف روند معمول شعر نیمایی، به دنبال نوعی ایرانی‌گری و عرب‌ستیزی است. آنچنان كه طرح روی جلد نیز كتیبه‌ای است مربوط به زمان پارسیان. اشعار هم رویكردی پارسی دارند. در شعر سرودی برای میترا این ایرانی‌گری آشكار می‌شود، خصوصاً با مقدمه‌ای كه بالا‌ی شعر می‌آورد. در شعر عجمی، كه به یاد بابك خرم‌دین نوشته شده است، این عجم‌درخشی و عرب‌ستیزی بارزتر می‌شود. در این كتاب، او ایران را در زمان رضاشاه، آتشكده‌ای خاموش می‌پندارد كه دیگر فروغ یا جرقه‌ای در آتشدانش دیده نمی‌شود. شیبانی در دهه بیست جزو نخستین كسانی است كه به علت تعلق خاطر به نقاشی، رنگ‌های تازه را وارد فضای شعر نو كرد. به نور صبحی كه در شعر معجر به رنگ پرتقالی در یك امامزاده است، دقت كنید: در نور پرتقالی قندیل‌های صحن/ زن‌های چادری/ مردان باعبا / پیر و جوان و خُرد/ محزون و اشگبار/ پیوسته با تضرع، بر معجر ضریح/ كوبند سر ...2
شیبانی اولین كسی بود كه شعر نیمایی را گسترش داد. حتا پیشتر از آن ‌كه نیما را بشناسد، شعرهایی خارج از اسلوب بحور عروض قدیم سروده بود. در اولین كتاب شعر خود (جرقه)، كه در 1324 چاپ كرد، ‌چیزی از نیما نخوانده بود، اما اشعار كتاب نیمایی بودند. هرچند بعدتر و به واسطه ‌احمد شاملو به خانه نیما راه یافت و نیما چون سرتیپ شعر نو، درجه‌سرهنگی را به وی اعطا كرد. نیما سال‌ها در مجامع می‌گفت كه شیبانی ولیعهد من است!

كمتر كسی چون شیبانی، این ‌همه ساده، شلوغ زیست. پیوسته مابین چند كار سرگردان- حیران بود. در هیچ كاری هم كسی را حیران نكرد، اما تا آخر هر كاری رفت. در هر هنری، یكی مانده به اولی بود. هرگز اول نشد. در شعر، پیش از آن ‌كه به عنوان ولیعهد نیما و واضح‌كننده زبان و زندگی‌ِ كارگری در شعر نو- در تاریخ مكتوب ادبیات- قلمداد شود، اسماعیل شاهرودی این جایگاه را گرفت. در اولین بی‌ینال تهران، در 1337، هرچند جزو برندگان جایزه‌هنرهای زیبا بود، اما اولین نبود. در نمایشنامه‌نویسی نیز مقام دوم را داشت. نمایشنامه‌اش در جشن طوس، در 1356، دوم شده بود. (نفر اول یك جوان بیست‌وشش‌ساله مسجد سلیمانی به نام یارعلی ‌پورمقدم بود كه نخستین نوشته‌ زندگی‌اش را ارائه می‌داد).

 
شیبانی متعلق به نسلی است كه آن نسل در نقطه كانونی بسیاری از جنبش‌های مدرن، زندگی می‌كردند. زمانی كه او، در 1303، در كاشان به دنیا آمد، در پایتخت، جنبش جدید هنر و ادبیات، مبتنی بر شیوه زندگی غربی، شروع شده بود. از طرفی به جای نمایش‌های تعزیه، تماشاخانه‌هایی در هتل‌های تهران و شهرستان‌های دیگر به وجود آمده بود. صنعت سینما داشت مهیا می‌شد. سعادت شیبانی در این بود كه حیات نوجوانی‌اش متعلق به دهه دوم قرن جدید بود. مهم‌ترین غول‌های ادبیات و هنر جدید فارسی، در این دهه بوده‌اند. شیبانی، در نوجوانی، در شعر، نیما یوشیج را می‌دید، در نمایش عبدالحسین نوشین، و دوست و همشهری‌اش سهراب سپهری بود، درباره‌ هنر نوین با هوشنگ ایرانی اختلا‌ط می‌كرد، ...

كمتر از بیست سال داشت كه وارد هنرستان هنرپیشگی تهران شد. این هنرستان یكی از بااهمیت‌ترین كانون‌های هنری و ادبی اوایل قرن جدید بود كه در 1318 بنا شده بود. در این هنرستان بهترین مدرسین ادبیات و هنر این قرن، معلم بودند. شیبانی زمانی وارد این هنرستان شد كه علی نصر (تاریخ نمایش)، رفیع حالتی (نقاشی و دكور)، رضازاده شفق (روان‌شناسی)، عبدالحسین نوشین (فن بیان) و خان‌ملك ساسانی (ادبیات) درس می‌دادند. معلم اسطوره‌ای شیبانی در نوجوانی رفیع حالتی بود. او بود كه به شیبانی آموخت تا به سمت هنر برود. رفیع حالتی (1278-1360)، سوای معلمی در هنرستان، هنرپیشه، نقاش و مجسمه‌ساز نیز بود. او زبان فرانسه را به خوبی می‌دانست و پیشتر از این از شاگردان كمال‌الملك بود. او همانی است كه تا پیش از باز شدن پای زنان ارمنی در تئاتر ایران، به علت شرایط مذهبی زمانه، نقش زنان را در نمایش‌ها بازی می‌كرد. حالتی، همزمان كه در كلا‌س‌های كمال‌الملك مجسمه‌سازی درس می‌داد، در هنرستان نیز استاد تاریخ لباس بود. وی شیبانی نوجوان را تشویق می‌كند تا به جای رفتن به سمت مادیات و علم، به هنر و ادبیات بیندیشد. حالتی مترجم و نویسنده، كه خود در نوجوانی در كنار كسانی چون نیما در مدرسه سن لوئی درس خوانده بود، شیبانی را با هنر مدرن آشنا می‌كند و زمینه‌ای می‌چیند تا شیبانی بتواند قبل از بیست‌سالگی دوستانی چون صادق بریرانی و صادق هدایت داشته باشد. شیبانی بعدها به خاطر علا‌قه‌اش به دكور صحنه، كه از رفیع حالتی در هنرستان آموخته بود، در رُم رشته سِنوگرافی (دكوراسیون صحنه‌ تئاتر و سینما) را در دانشكده ‌هنرهای زیبای آنجا به پایان می‌رساند.

شیبانی در بیست‌ویك‌سالگی وارد دانشكده هنرهای زیبا شد و به تحصیل جدی در رشته نقاشی پرداخت. به خاطر دوستی با همشهری خود، سپهری، با ضیاءپور آشنا می‌شود و از فعالا‌ن انجمن خروس جنگی می‌گردد. به هر جا كه خواست سفر كرد و در هر سفر به آموختن هنر جدید مشغول می‌شد. پس از بازگشت از ایتالیا، بین سال‌های 1335 تا 1337، به جای نشستن در آتلیه و نقاشی كردن، به مدت دو سال همراه جلیل ضیاءپور به مسافرت در داخل ایران پرداخت تا بتواند به مطالعه در نقوش تزئینی و تحقیق در فرهنگ عامه بپردازد. صدها طرح با خط‌هایی سریع از موقعیت فرهنگی و شیوه‌پوشش لباس اقوام ایرانی، در این دوره از او بجا مانده است. در نقاشی‌های شیبانی، نوعی تلفیق هنر جدید با عوامل نقاشی سنتی ایران دیده می‌شود. او سال‌ها تلا‌ش كرد تا بتواند شیوه كشیدن مینیاتور را با مكتب‌های جدید و مدرن تلفیق كند. آثار نقاشی او امروزه آنچنان در دسترس همگان نیست. بهترین دوره‌ كاری نقاشی او، كه زیرمجموعه‌ای از كارهای آبستراكسیون ریتمیك است، در نمایشگاهی كه در 1340، در هند، برپا كرده بود، فروخته شد. (در یك نمایشگاه گروهی به همراه لیلی متین‌دفتری، بهجت صدر، پرویز تن اولی، چنگیز شهوق و چند تن دیگر). او تجربه‌های مختلفی در هنر مدرن داشت. از هر جا و كشورهای مختلفی آموخته بود. در دوره‌ای كه در ایتالیا درس می‌خواند، جزو گروه دانشجویانی قرار می‌گیرد كه مشغول مرمت و بازسازی آثار نقاشی دیواری در كلیساها هستند. این ‌كار تجربه جالبی در رنگ‌های زرد و سبز برایش به همراه دارد. در همین دوره است كه با توجه به تأثیر نقش‌هایی از دیوارهای كلیساهای مسیحی با معرفت رنگ و هنر قدسی در تركیب رنگ‌ها آشنا می‌شود.

نود در صد از كارهای او- و صد در صد از طرح‌هایش- فیگوراتیو‌اند. با چند خط ساده و صاف و با استفاده از چند خط دیگر برای از بین بردن صافی‌ ِخط‌های اولیه، استاد فیگوراتیو در طراحی می‌شود. محققین می‌نویسند: “او بدون این‌ كه شیوه كار پیكاسو را بداند، به دفرماسیون تصاویر دست زد.”3
منتقدین می‌گویند، نیما و شعر نیمایی را ندیده بود كه ولیعهد نیما شد!؟ اما هیچ یك از اینها دلیلی بر اهمیت كار او نیست؛ چون زمانه شیبانی، زمانه‌ای بود كه هر كسی می‌بایست از فضای جدیدی كه در آن بود، صورت‌برداری كند. و او به خوبی توانست آدم زمانه خود باشد. در كار شیبانی همیشه خصایصی از رئالیسم دیده می‌شود. حتا در انتزاعی‌ترین نقش‌ها، جای پایی از رئالیسم هویداست. احتمالا‌ً مهم‌ترین تمایل ناخودآگاهانه او به رئالیسم، نشان دادن دیدگاه‌های طبقه‌ متوسط است. او همیشه به مردم و خصوصاً طبقه متوسط جامعه می‌نگرد. مانند غالب نقاشان ذن‌گرا و نقاشان چینی، اغلب آثار خود را با وسایل ساده‌ای نظیر جوهر، قلم‌مو و كاغذ كشیده است. در طرح‌هایش، علی‌رغم سادگی، یك نوع منش حرفه‌ای دیده می‌شود. در طرح اول، به بهترین نحو، از پرسپكتیو استفاده شده؛ با قرینه كردن شخص نشسته در پشت میز و خانمی كه از پشت دیده می‌شود، چهره‌ای كه در كنج كشیده شده، فاصله كانونی به وجود آورده است. آنچنان كه با چند خط ساده، فاصله‌ای كانونی به وجود آورده است. آنچنان كه با چند خط ساده، فاصله‌ای چند متری هویدا می‌شود. او استاد فاصله‌های عمقی، در طرح است. در این طرح، كمتر از حالت اجدادی این سبك نقاشی استفاده شده است و خلا‌قیت‌هایی جدید دیده می‌شود. در طرح‌های او دیگر بیننده با پس‌زمینه‌ای یكنواخت مواجه نیست.

در طرح بازار بصره همان خاصیت پرسپكتیو باعث شده تا خط‌های كج‌وكرم‌مانند، تا عمق سی ‌متر را نشان دهند. در این تابلو وضعیت پیچشی‌ِ خط‌ها و كاركرد ریاضی‌گونه خط‌‌‌‌های افقی و عمودی باعث شده تا فیگورها در حال جنبش و راه رفتن ترسیم شوند. تجربه‌مطالعه در رنگ، در مهم‌ترین هنرستان‌های جهان، باعث شده تا در آبرنگ از بهترین رنگ‌های ممكن استفاده كند. در تابلو لباس فاخر، كه با آبرنگ كشیده شده، رنگ‌های شاد و مینیاتوری در میان خط‌هایی از ماژیك (در زمینه)، یك نوع تلفیق رنگ و زیبایی خاصی به وجود آورده است. در تابلو زنان جنوب، كه در بی‌ینال 1337، جزء كارهای برنده بود، خطوط درشت و فضاهایی حجمی از خط، به اضافه انحناهایی كه با خط‌های باریك به وجود آورده، قابل تأمل است. با چند خط ساده و سریع، طَبَق‌هایی بر سرودست دو زن، فضای زندگی زن جنوبی را به جنوبی‌ترین شكل ممكن نشان داده است. البته شیبانی در دوره‌هایی نیز مجبور می‌شده همچون داوینچی، كه به اجبار طرح‌هایی برای لباس نظامی و ساختن توپ و تفنگ می‌زد، دست به كارهایی اجباری بزند. مانند طرح‌هایی كه از لباس اقوام ایرانی در جنوب ایران كشیده و بیش از صد تابلو از او را شامل می‌شود و از لحاظ سبك‌شناسی نیز در پروسه‌كارهای شیبانی قابل اهمیت نیستند. مهم‌ترین سخنی كه می‌توان درباره این آثار مكتوب كرد، همان سخن ساده و پیش پا افتاده ضیاءپور است: “نقاشی‌هایی كه شیبانی از نواحی جنوب تهیه كرده، از لحاظ تركیب و انسجام، از استحكام فنی چشمگیری برخوردارند.”4

هرچند با مطالعه در هنر مدرن فارسی، امروزه دیگر شیبانی در نقاشی خالق بدایع و آثاری بااهمیت نیست، اما واقعیت این است (وقتی با دقت بر آثار او متمركز شویم) كه صدای خاصی در نقاشی ما از خود بجا گذاشت. اما چه زود این صدا خفیف شد! امروزه دیگر عناصر ظاهری (طرح، رنگ، تركیب‌بندی) آثار او با رفتاری بهتر، در آثار دیگران دیده می‌شود؛ اما بسیار واضح است معنی و محتوایی كه در آثار شیبانی دیده می‌شود، در كار كمتر نقاشی این طور جان یافته است. متأسفانه عمرش به او فرصت نداد تا به كارهای مختلفی كه داشت، كامل برسد. جالب این كه هیچ كدام از طرحهای او سیاسی و حتا طنز نیستند. هیچ كسی چون او در هنر مدرن فارسی این‌ قدر پراكنده، كار نكرد و هیچ كسی چون او ابزار و آلا‌ت متفاوتی در خلق اثر، به كار نبرد. قلم و مداد كُنته، زغال و مداد رنگی، رنگ و خودكار و انواع كاغذهای ممكن و موجود! شیبانی را هیچ گاه شرایط زمانه، افسرده نكرد. همیشه مشغول كار بود. چند فیلم ساخت، چند سناریو نوشت، كار تلویزیونی كرد، و وقتی كه داشت می‌مرد، بسیاری كارهای انجام‌نداده و نیمه‌كاره، از خود بجا گذاشت. گویی بهترین قضاوت درباره زندگی‌این شاعرِ نقاش را دكتر رضا براهنی دارد. هرچند در دهه چهل آنهایی كه به كافه نادری می‌رفتند می‌دیدند شیبانی به میزهای شاعران سر می‌زد و به تمسخر حرف براهنی را تكرار می‌كرد: “شیبانی شیزوفرنی دارد”. اما مضحكه‌شده دهه 40، چه خود، سه دهه بعد، در یك سخنرانی، در مراسم خاكسپاری او، تمام‌و  كمال زندگی‌اش را در چند خط پیچاند: “شیبانی در شعرها و نقاشی‌های خود هرگز به دنبال فرم‌های قراردادی نبود، و گرچه هرگز نتوانست نوآوری‌های خود را به كمال برساند، اما حضور و شركت او در نهضت هنر مدرن ایران حضوری ارزشمند بود ... .” منوچهر شیبانی- شاعر و نقاش ما- جرقه‌ای بود كه به جای نور، آتش گرفت و نیست شد.
منبع
1- نخستین كنگره نویسندگان، 1325، ص 123.
2-آتشكده خاموش، 1343، چاپ خیام، ص 67.
3- علی- ‌باباچاهی، گزیده اشعار شیبانی، انتشارات مروارید، ص 3.
4- مجله آدینه، آذرودی 1370، شماره‌های 65 و 66، ص 15.
 
تهیه شده توسط: مجله تندیس
www.seemorgh.com/culture
اختصاصی سیمرغ