شاید باورش سخت باشد ولی سخاوت، یكی از راههای مهم توانگری است زیرا زمانی كه میبخشی، این پیام را منتشر میكنی: «من غنی و ثروتمند هستم.» حال نباید زیاد تعجب كنی كه بشنوی ثروتمندترین افراد روی زمین، بزرگترین افراد خیّر و نوعدوست هم هستند. آنان پیوسته بخشی از درآمد خود را هدیه میكنند و بنابر قانون جذب، كائنات هم پول بیشتری را بهسوی آنان بازمیگرداند.
توجه كنید تفاوت زیادی بین «بخشیدن» و «از دست دادن» وجود دارد. بخشیدن، از روی رضا و رغبت قلبی و توأم با احساس سرور و شادمانی است اما از دستدادن، با میل قلبی نیست و احساس خوبی به همراه ندارد. مراقب باشید این دو را با هم اشتباه نكنید. آنها متضاد یكدیگرند. یكی از آنها احساس وفور نعمت و دیگری احساس كمبود را تداعی میکند. یكی از آنها احساس خوبی و دیگری احساس بدی را القاء مینماید. از دست دادن، سرانجام به دلخوری میانجامد درحالیكه بخشیدن با رضایتخاطر، یكی از مسرتبخشترین كارهایی است كه میتوان انجام داد و قانون جذب هم سخت به آن وابسته است و مقادیر بیشتری را به زندگیتان برمیگرداند.
جیمز ری
من افراد زیادی را سراغ دارم كه پول هنگفتی به چنگ میآورند ولی روابط خوبی ندارند. نام این را نمیتوان ثروت گذاشت. شما میتوانید بهدنبال پول بروید و پولدار شوید ولی هیچ تضمینی وجود ندارد كه توانگر شده باشید. نمیخواهم بگویم كه پول ربطی به توانگری ندارد بلكه دارد ولی تنها بخشی از آن است. از سوی دیگر، افرادی را میشناسم كه زندگی معنوی خوبی دارند اما پیوسته دردمند و رنجورند. این را هم نمیتوان توانگری بهشمار آورد. توانگری یعنی توانمندی در همهی زمینههای زندگی.
زندگی خوب، حق شماست و كلید نعمتهای الهی در دستانتان قراردارد. شما سزاوار خوبیها هستید و كائنات هم درِ آنرا به رویتان میگشاید اما باید آنرا بهسوی خویش فراخوانید. حالكه از «رازِ» این كار خبردار شدید، شما یک کلید دارید؛ این کلید، همان اندیشههای مثبت و احساسات عمیق شما در مورد حس «دارایی» است. در تمام طول زندگیتان، آنرا محکم در دست نگهدارید و مراقبش باشید و پشت هر در بستهای از کلیدتان مدد بجویید.
حسین پورآقاسی
وقتی راجع به ذهن صحبت میكنیم، بیدرنگ با موضوعات مهمی مانند قدرت ذهن، توان ذهنی، مدیریت ذهن و از اینقبیل، آشنا میشویم. امروزه دیگر بر كسی پوشیده نیست كه داشتن یك ذهن قوی و نیرومند، پیشنیاز داشتن هرنوع توانمندی و اعتباری محسوب میشود. در اینصورت، مدیریت ذهن، اهمیت بهسزایی پیدا میكند یعنی همانطور كه برای ادارهی خیلی چیزها باید بر آنها مدیریت نمود، برای برخورداری از یك ذهن خوب و پویا نیز باید بر آن مدیریت كرد یعنی آنرا خوب اداره نمود.
یكی از كارهایی كه مدیریت ذهن انجام میدهد، آن است كه تكلیف ما را با خواستههایمان روشنمیكند. در اینصورت، ما بهراستی خواهیم دانست كه چه میخواهیم و چه نمیخواهیم؛ پرسشی كه پاسخ آن، بهرغم ساده بودن، هنوز برای بسیاری از افراد روشن نیست. هرچه بیشتر به پیش میرویم، بیشتر به اهمیت مدیریت ذهن و نقش آن در بخشهای مختلف زندگی و ازجمله پول و ثروت پیمیبریم. یكی از نیازها و اشتغالات روزمرهی ما، پول است. پول وسیلهای است كه برای گذراندن زندگی و تأمین خواستهها، به آن نیازمندیم و با توجه به همین نقش، یكی از عوامل مهم بروز مشكلات و گرفتاریهای ماست. ما همواره برای موازنهی دخل و خرج خود، در حال محاسبه و چرتكهانداختن هستیم.
بنابراین اگر بخواهیم تغییری در وضعیت مالی خود بدهیم، باید ذهنیت خود را عوض كنیم، باید ذهن خود را قوی، غنی و توانگر كنیم وگرنه ممكن است پول زیادی هم بهدست بیاوریم ولی در فقر و تنگدستی زندگی كنیم یا آنرا از دست بدهیم.
اولین عنصر شاخص و كلیدی در ذهن ما كه همواره باید حواسمان به آن باشد، «احساس» ماست. هرگاه حس خوبی داشته باشیم، فرشتهای را در ذهن خود به خدمت گرفتهایم و آنرا ملكهی ذهن خود كردهایم كه همواره در خدمت ماست و اگر حس بدی داشته باشیم، دیو خفتهی درون را بیدار كردهایم كه كاری جز بیداد و خرابكاری انجام نخواهد داد.
ما باید احساساتمان را پیوسته ویرایش كنیم تا بتوانیم نعمتها، نیكیها، فضیلتها و خوبیهای پیرامون خود را تشخیص دهیم، نسبت به آنها حساس باشیم و با آنها بهوجد آییم. باید احساسمان را نسبت به هرچیز ازجمله پول، ثروت، توانگری، تنگدستی و مانند آن، تصحیح كنیم و نگرش درستی نسبت به آن داشته باشیم تا زمانیکه این احساس در ما برانگیخته شد، بار ذهنی مثبت و نیرومندی در ما ایجاد گردد و ما را برای پذیرش و ادارهی آن آماده كند.
ذهنِ ثروتمند، خسیس نیست و ذهنی نیست كه همیشه منتظر بدهیهایش باشد.