این نوشتار، کم‌وکیف چهارفصل یک ذهن هم‌چون چهارفصل یک‌سال را مورد کاوش و بررسی قرار داده است:

 

هر انسانی در طول عمر خود ساعت‌ها، روزها، ماه‌ها، فصل‌ها و... زیادی را پشت‌سر می‌گذارد و از هر یک، تجربه‌ای کسب می‌کند. وجود همین دوره‌های زمانی متفاوت و گاه متضاد است که شخص را به مرحله‌ی پختگی می‌رساند و از او، موجودی بالنده می‌سازد. بی‌شک اگر این تضادها و تفاوت‌ها را از زندگی حذف کنیم، موجودی یکسان و خنثی می‌شویم که جز یکنواختی، چیزی نداریم و مراحل رشد را نمی‌توانیم بپیماییم. از این‌رو ذهن انسان، تابع گذر فصل‌هاست. ذهن انسان، هم‌چون جنگل پهناوری است که به‌تبعِ قانون و نظم حاکم بر طبیعت، او نیز متأثر می‌شود و در هر فصل سال، کنش‌ها و واکنش‌های متفاوتی را از خود به‌نمایش می‌گذارد.
این نوشتار، کم‌وکیف چهارفصل یک ذهن هم‌چون چهارفصل یک‌سال را مورد کاوش و بررسی قرار داده است:
 
* ذهن تابستانی:
یک ذهن تابستانی، بی‌شک در فعالیت کامل به‌سر می‌برد. مرحله‌ای پرازدحام است که مبنایش، جز مقاصد و اهداف فردی و تلاش برای رسیدن به آن، چیزی نیست چراکه تابستان، فصل جنب‌‌وجوش، کار، برداشت محصول، ذخیره‌سازی و طبقه‌بندی است. ذهن تابستانی، در یک فعالیت مداوم بوده و پرتوقع، جاه‌طلب، گرم، سرگرم و شلوغ است، اعتمادبه‌نفس کاذب دارد، استراحت ندارد و هوای گرم تابستان نیز این وضعیت را تشدید می‌کند. به مرگ نمی‌اندیشد و بی‌مرگی، زندگی، روزمرگی و خوشه‌چینی را پیشه‌ی خود ساخته و فرصت‌ها را بسیار غنیمت می‌شمرد.

 


* ذهن پاییزی:
در پاییز، برگ‌ها زرد می‌شوند؛ خزان رخ‌می‌دهد؛ طبیعت از شادابی و نشاط، فاصله می‌گیرد و به‌سوی کم‌تحرکی و فسردگی پیش‌می‌رود.
ذهن پاییزی، کم‌تر به نشاط و سرزندگی و طراوت می‌اندیشد. خود را در معرض باد و باران قرار داده و به‌سوی بی‌برگی پیش‌می‌رود و صدالبته حالت‌های او، مقتضای فصل است. این ذهن، متأثر از فضای پیرامون خویش است چراکه نمی‌تواند غیر از این باشد. یک ذهن پاییزی، بینابینی است، دو قطب دارد و در یک وضعیت گذار به‌سر می‌برد. گذار از تابستان و ورود به زمستان؛ پایی در گرما و جوش‌وخروش دارد و پایی در خزان که درنهایت، تسلیم پاییز می‌شود. اعتمادبه‌نفس او، به‌شکلی نزولی کاهش می‌یابد تا جایی که توان ابراز وجود، از او سلب می‌شود و سستی و کم‌فعالیتی، بر او تسلط می‌یابد. وقتی هوا گرگ‌ومیش می‌شود و باد شروع به وزیدن می‌کند و خزان را از زمین جارو می‌زند و ابرهای پاییزی به‌شکلی دل‌گیر ظاهر می‌شوند، آن‌گاه است که ذهنی که اعتمادبه‌نفسش را از دست داده، تلوتلو می‌خورد.

 
* ذهن زمستانی:
زمستان با همه‌ی زیبایی‌هایش، سرمایش، برف‌های سفید دانه‌دانه‌اش و مه‌گرفتگی‌اش، اما زمستان است و گاه سرمایی کشنده، اوضاع را تحت ‌سلطه‌ی خود می‌گیرد و عوارض خود را به‌جا می‌گذارد و فردی که از زمستان عبور می‌کند، به‌ناچار بایست هزینه‌های جانبی‌اش را نیز بپردازد؛ اگر هوا نامساعد و یخ‌بندان بود، فعالیت روزانه‌اش را تعطیل کند، اگر بیمار شد، به بستر برود و... در یک ذهن زمستانی به ناگزیر، حال و هوای زمستان حاکم است. یک ذهن زمستانی، منجمد است و سوز و سرما در آن جریان دارد. ذهن زمستانی، حس نمی‌کند، درک ندارد، عاطفه‌ای سرد و یکنواخت دارد، بهتر است بگوییم خنثی است؛ نه منفی و نه مثبت و در خواب، تنبلی و تعطیلات به‌سر می‌برد. وضعیت زمستان، از او موجودی درون‌گرا ساخته که در درون خود سیر می‌‌کند، گویی که دنیایی دیگر وجود ندارد.

 
* ذهن بهاری:
و اما بهار، فصل رویش است. فصل تولد است. در یک ذهن بهاری، همه‌چیز در حال نوشدن و شکوفاشدن است. یک ذهن بهاری، هم‌چون یک بوم سفید است که هرچه در آن نقاشی کنی، نقش می‌بندد. حال می‌خواهی چه‌چیز را در آن نقاشی کنی؟ بسته به این است که چگونه می‌اندیشی و چه طرحی برای امروز و فردایت داری، چه آینده‌ای را برای خود می‌پسندی و چه آینده‌ای را لایق و درخور خود می‌دانی. آیا می‌خواهی یک جنگل سرسبز در آن نقاشی کنی که پر از نهال‌های جوانه‌زده و زیبا بوده که جوی آبی در آن جاری و روان است و لبریز از زندگی و شادابی یا برعکس آن‌را می‌خواهی و یا اصلاً چیزی نمی‌خواهی و برنامه‌ای نداری!! اگر عکس آن مد نظرت باشد، ذهن تو، دیگر بهاری نیست بلکه تنها در فصل بهار به‌سر می‌برد، بدون آن‌که متوجه حضور این بهار زیبا و پر از شگفتی باشد. یک ذهن بهاری، شاهد تولدی دیگر در خود است و این زایش را با تمام وجود در خود حس و لمس می‌کند. یک ذهن بهاری، به فصل‌ها، ماه‌ها و روزهای پرفراز و نشیب و تلخ و شیرینی که پشت‌سر گذاشته، نمی‌اندیشد بلکه او تولدی دیگر یافته است. او یک نوزاد است، نوزادی که می‌تواند خود را آن‌گونه که دوست دارد، بزرگ کند و بپروراند. چشم او بر روی یک روز نو، گشوده شده است. درخشش آفتاب ‌بهاری، ابتدا کمی چشمانش را منقبض می‌کند اما کم‌کم به نور و روشنی عادت می‌کند، بوی زمین را استشمام می‌کند، صدای پرندگان را می‌شنود، به آبشاران گوش می‌دهد، خواهان گسترش افق‌های زندگی خویش است و برنامه‌ای گسترده برای پیشرفت و تعامل و ارتباط با جهان پیرامون خویش دارد.


تهیه شده توسط :مجله شادکامی و موفقیت سعید عبدالملکی
www.seemorgh.com/lifestyle
اختصاصی سیمرغ
 
مطالب پیشنهادی:
برای قوی‌تر شدن، نقطه‌ضعف‌هایت را فاش کن!
هر‌كس، به اندازه‌ی اهدافش ثروتمند است!
توصیه های مفید برای خانمهای شاغل !
كسب موفقیت، چگونه و به چه قیمت‌؟!
5 رهنمود ساده برای زندگی بهتر!