سرمربی تیم ملی فوتبال کشورمان گفت که اگر بد نتیجه بگیرم، این‌قدر شهامت دارم که بایستم و بگویم ببخشید؛ اشتباه کردم.

خبر ورزشی: کارلوس کی روش و دوساعت گفتگوی بی‌پرده درباره 18 ماه فعالیت کاری‌اش در تیم ملی. سؤال‌هایی که او در کمال متانت پاسخگوی‌شان است. بعد از باخت برابر تیم ملی لبنان، او روزهای سختی را می‌گذراند. حالا با گذشت 10 روز از باخت تلخ تیم ملی برابر لبنان در فضایی به دور از احساس شاید فرصتی مناسب باشد تا حرف‌های سرمربی سرشناس تیم ملی را بخوانیم و درباره این گفته‌ها قضاوت کنیم.


* در گفتگوی قبلی‌مان سعی کردیم بعد از باخت لبنان، این فرصت را به شما بدهیم تا نکات‌تان را به مردم بگویید اما این‌بار می‌خواهیم سؤالاتی سخت‌تر را مطرح کنیم و خیلی صریح پاسخ‌های‌تان را بشنویم.
- سؤال‌های سخت‌تان را گذاشته‌اید برای الان؟ (می‌خندد). این وظیفه شماست که خیلی صریح سؤال‌های‌تان را بپرسید. من هم آماده‌ام، شروع کنیم.


* در بخش قبلی حرف‌های‌مان، شما می‌گفتید در فوتبال نمی‌شود به سحر و جادو امید داشت. راستش مشکل اینجاست که مردم هم دیگر از بازی، این جادوگر‌ها و بازیکنانی با القابی مثل این خسته شده‌اند. بازیکنانی که به نظر آنها به اندازه پولی که می‌گیرند و القابی که دارند، بازی نمی‌کنند.
- حالا بگذار من از تو بپرسم؟ چه‌کسی این القاب را برای اولین‌بار به بازیکنان می‌دهد؟ خود شما روزنامه‌نگاران هستید که این القاب را به بازیکنان می‌دهید. بازیکنان هیچ‌وقت این القاب را به خودشان نمی‌دهند. مطمئناً یک بازیکن حرفه‌ای دوست دارد موفقیت‌های خودش را داشته باشد. رونالدو دوست ندارد صدایش کنند مسی یا علی کریمی هم خوشش نمی‌آید کسی صدایش کند جادوگر. این القاب می‌شود بهانه‌ای برای نمایش‌های تبلیغاتی‌شان. راهی برای اینکه مردم به آنها بیشتر علاقه‌مند شوند و این تاکتیکی است که شما خبرنگاران در همه جای دنیا به آنها می‌دهید، البته من این حق را به مردم می‌دهم. وقتی ما می‌بازیم، وقتی بد هستیم آنها حق‌شان است که گلایه کنند. مهم نیست این انتقادشان را با چه الفاظی مطرح می‌کنند. مهم این پیغامی است که برایمان می‌فرستند، اینکه دل‌شان شکسته. در این حالت، وظیفه همه ماست که تلاش کنیم تا دل‌شان را به‌دست بیاوریم چون ما هستیم چون آنها به ما و به فوتبال ملی کشورشان علاقه دارند. من بعد از بازی با لبنان دیدم که همه تیم از درون به‌هم ریخته است. تیم خوبی نبودیم اما با همان نمایش هم می‌شد برنده بازی باشیم.


* خیلی از مردم روزگار معیشتی سختی را می‌گذرانند اما در همین شرایط سخت اقتصادی‌شان، بازیکنان فوتبال سهم زیادی از پول بیت‌المال را به جیب می‌زنند و نمایش‌شان ناامید‌کننده است. چه در استقلال، چه پرسپولیس و چه اینجا در تیم ملی. برای همین است که می‌گویند چرا باید این همه پول را حیف فوتبال کرد.
- این یکی از عوامل اساسی است که البته من هیچ کاری برایش نمی‌توانم بکنم. عواملی اثرگذار که البته خارج از فوتبال هستند. در این‌باره فقط می‌توانم نکته‌ای بگویم که شاید کمک کند. الان در یونان و اسپانیا، وضعیتی مشابه داریم، آنجا هم مردم شرایط مالی بدی دارند. این اتفاقات آثارش را روی فوتبال گذاشته. همه جای دنیا، مردم این روزها مشکلات مالی دارند و این بی‌پولی سراسری باعث اعتراض به هزینه‌های فوتبال هم شده است. نکته‌ای که کنترلش در دست ما مربیان نیست. من اینجا هستم که فقط و فقط درباره فوتبال فکر کنم، برنامه‌ریزی کنم و کارهایم را پیش ببرم. اگر بازیکنی پولی می‌گیرد، پول و پیشنهادی است که باشگاه‌ها به آنها پیشنهاد می‌دهند. این باشگاه‌ها هستند که در ابتدای هر فصل، به این بازیکنان پیشنهادهای‌شان را می‌دهند و بازیکنان این قراردادها را امضا می‌کنند. اینکه مردم فوتبال را دوست ندارند هم برایم قابل قبول نیست چون همه می‌بینید که برای بازی استقلال و پرسپولیس، 100 هزار نفر به ورزشگاه می‌روند و حتی یک شب قبل از بازی را بیرون ورزشگاه می‌خوابند. میلیون‌ها نفر بازی را از تلویزیون می‌بینند. پس من نمی‌توانم بگویم که مردم می‌گویند این پول‌ها به بازیکنی داده شود یا نشود. وقتی این بازیکنان هنوز میلیون‌ها نفر را دارند که به پای بازی‌های‌شان می‌نشینند، پس معلوم است که قیمت‌های‌شان بالا باشد.


* فکر می‌کنم شما هم موافق باشید که این فضای نامطلوب از جایی آغاز شد که ملی‌پوشان اقدام به تحریم رسانه‌ها کردند. آنها اگر می‌بردند قطعاً حرف‌های زیادی برای گفتن داشتند اما وقتی به لبنان هم می‌بازند باید پاسخگوی انتقادات زیادی باشند. این قصه قطعاً صدمات زیادی برای همه دارد. برای بازیکنان و تیم ملی.
- من فکر می‌کنم این اتفاق و این اشتباه، فوتبال ایران را نابود می‌کند. من نمی‌توانم از تصمیمی که بازیکنانم گرفتند دفاع کنم و بگویم حق با آنهاست چون فکر می‌کنم حق کاملاً با آنها نیست اما از سوی مقابل هم نمی‌توانم حق را به‌طور کامل به رسانه‌ها بدهم چون از سوی مقابل هم اشتباهاتی وجود داشته که البته باید به درستی بررسی شوند. من خواهشم این است که صادقانه دور هم بنشینم و مشکل را برای همیشه حل کنیم. الان دعوای‌مان این نیست که بگوییم، همه خوب‌ها یک طرفند و همه بدها در طرف دیگر. هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید، کدام‌یک از دو طرف حق مطلق را می‌گویند. این دوگانگی باید اصلاح شود. من انرژی گذاشتم تا بتوانم این مشکل دو طرف را حل کنم. هیچ خرجی برای کسی ندارد اگر دو طرفی که اشتباه کردند، بیایند و بگویند عذر می‌خواهیم. من که وسط قصه هستم دارم تلاش می‌کنم که این اتفاق بیفتد. این مسئله برای فوتبالیست‌ها، رسانه‌ها و فوتبال خوب نیست اما از همه مهمتر این اتفاق بد است برای اینکه دل هواداران را می‌شکند و نگاه آنها را به فوتبال خراب می‌کند. فرقی ندارد هر کس چه در رسانه‌ها، چه در میان ما، اگر اشتباهی بوده بپذیریم و عذرخواهی کنیم. ببینید انتقاد حق رسانه‌هاست اما این اصلاً درست نیست که به وجدان و شرف بازیکنان تهمت‌زده شود. برای‌تان مثالی می‌زنم؛ در قصه مصدومیت دژاگه گروهی از سایت‌های ایرانی نوشتند که او برای امضای قرارداد با فولام خودش را به مصدومیت زده. این زیرسؤال بردن وجدان یک بازیکن است. شما حق‌تان است که انتقاد کنید ولی اگر ما هم گاهی بگوییم آنچه شما نوشتید همه واقعیت نیست، چه گناهی کرده‌ایم؟ چرا ما نباید این حق را داشته باشیم که اگر کسی دروغ نوشت، به او بگوییم آنچه نوشتی دروغ بوده و باید عذرخواهی کنی. وقتی کسی آبروی‌مان را ریخت چه‌کاری باید بکنیم؟ چرا وقتی کسی چنین اتهام بزرگی را به یک ملی‌‌پوش می‌زند، نمی‌آید روز بعدش به ازای خبر غیرواقعی که نوشته عذرخواهی کند؟ اگر این کار را بکند چه اتفاقی افتاده؟ می‌شود گفت به من اخبار اشتباهی دادند، برای همین خبرمان غلط شد و ما هم به همین کفایت می‌کنیم. بگذار برایت یک مثال دیگر بزنم؛ در لبنان در کنفرانس مطبوعاتی اتفاقی افتاد که واقعیت نداشت، مسئولان رسانه‌ای لبنان در این جلسه به من توهین کردند، به بدترین شکل حرف‌هایی را طرح کردند که واقعیت نداشت و حالا در همه دنیا فکر می‌کنند من به آن مرد گفتم: «خفه شو» در حالی که این واقعیت ندارد. از من چهره بدی را ساختند، البته خوشحالم که روزنامه‌نگاران ایرانی پشتم ایستادند و همیشه این لطف‌شان در قلبم جای گرفته است. ما برای موفقیت نیاز به این روحیه متقابل داریم.


* شما به قصه اشکان اشاره کردید. بله یکی از وب‌سایت‌ها این خبر را نوشت اما همزمان پرتیراژ‌ترین روزنامه ورزشی کشور تصاویر مصدومیت اشکان را منتشر کرد. حتی وب‌سایت ما هم همین تصاویر را روی خروجی‌اش داشت اما به این نکته اشاره‌ای نمی‌شود و سرمربی تیم ملی برای یک وب‌سایت با بینندگان کمتر، ناگهان واکنشی انفجاری دارد به سوی رسانه‌ها.
- من با شما موافقم و از این رفتار حرفه‌ای شما تشکر می‌کنم. کار شما همانی است که باید اتفاق می‌افتاد ولی آنهایی که اشتباه کردند مخاطب من هستند. من این‌قدر وجودش را دارم که اگر اشتباه کنم، روبه‌روی‌تان بایستم و بگویم ببخشید، اشتباه کردم. من این روحیه را از طرف مقابل هم انتظار دارم. بازهم می‌گویم حرفم با آنهایی بود که به یک جوان اتهام زدند. چه می‌شد اگر می‌نوشتند خبرشان اشتباه بوده؟


* قطعاً؛ این کار احترام گذاشتن به مخاطبان است ولی سؤالم این است که اگر ملی‌پوشی اشتباه کرد، برای اشتباهش از مردم عذرخواهی می‌کند؟ رحمتی، نکونام و کریمی و دیگر ملی‌پوشان، برای اینکه رسانه‌ها را به دلیل نوشتن از قهرمانان المپیک تحریم کردند، عذرخواهی می‌کنند؟

- ببینید بگذار یک نکته‌ای را درباره ناراحتی بازیکنانم بگویم. شما رسانه‌ها حق دارید هر نقدی که فکر می‌کنید در کار ما درست است یا غلط را منتشر کنید. نه من و نه بازیکنانم، هیچ‌کدام‌مان حق نداریم به شما معترض شویم یا بهانه بگیریم، چون این کار شماست و حق‌تان ولی چه وقت بین ما و شما اتفاق بدی می‌افتد. شما می‌توانید به من بگویید اشتباه کردی، من حق اعتراض ندارم چون شما وظیفه‌تان را انجام دادید ولی وقتی می‌گویید تو یک کار بدی انجام دادی، یک خائن هستی که اطلاعات محرمانه تیم را به حریف فروختی، این دیگر اسمش انتقاد نیست. شما با این خبر به من اتهام زدی. یا اینکه بگویی تو بی‌غیرت هستی. این‌که دیگر اسمش نقل خبر یا نقد نیست. اینجا تو داری درباره من قضاوت می‌کنی. فکر کن من یک خواننده هستم و تو از صدایم خوشت نمی‌آید، می‌توانی مرا دوست نداشته باشی ولی نمی‌توانی بگویی حق خواندن ندارم. اینکه غرور و غیرت یک بازیکن را زیر سؤال ببریم، حتی اگر خود تو هم یک بازیکن باشی برایت سخت می‌شود و تلخ. بچه‌ها نباید رفتار نادرستی داشته باشند اما حق‌شان هم نیست که به آنها الفاظ تندی درباره غیرت و تعصب و وجدان‌شان زده شود. همین‌جاست که باعث سوء‌تفاهم میان رسانه‌ها و ملی‌پوشان شده. به‌خاطر اینکه یک اتفاق باعث شروع یک دعوای بزرگ شد ولی دیگر الان زمان این است که همه سعی کنیم این گره را باز کنیم.


* من هم با شما موافقم.
- مرسی ولی بگذار یک چیزی را اضافه کنم. من یک ورزشکارم. وقتی کسی مدال طلای المپیک را می‌گیرد باید همه ورزشکاران با هم کمک کنند تا چنین قهرمانانی به بالاترین حق‌شان برسند. در کشور خود ما کارلوس لوپز و رزا مارتا، طلایی‌های المپیک هستند. این بزرگترین دقایق ورزش ما بوده. آنها استحقاق همه‌چیز را دارند. پاداش و احترام اما اگر کشور نمی‌آید حق این قهرمانان را بدهد، نباید گناهش را گردن فوتبال انداخت. باید برویم یقه مسئولانی را بگیریم که حق قهرمانان را نمی‌دهند. اگر به کارلوس لوپز حقوق داده نشود، آیا می‌شود یقه کریس رونالدو را گرفت که تو چرا پول مفت می‌گیری؟ این گناه رونالدو است؟ این‌ها ربطی به‌هم ندارند. مردم ما در پرتغال حتی حاضر نیستند در طول روز، 10 دقیقه از دوی ماراتن را ببینند ولی ما کلاً دو مدال طلای المپیک داشتیم که هر دوی‌شان از این رشته به‌دست آمد ولی وقتی همزمان بنفیکا و اسپورتینگ در لیسبون بازی کنند، میلیون‌ها نفر از جمعیت کشورمان میخکوب این بازی می‌شوند. این خاصیت فوتبال است. حالا بگذار یک خاطره جالب‌تر از پرتغال برایت بگویم تا فکر نکنی این اتفاقات فقط در ایران می‌افتد و رشته‌های غیرفوتبالی فقط در کشور شما کمتر دیده می‌شوند. اولین مدال طلای تاریخ ورزش پرتغال در المپیک لس‌آنجلس، 1984 به‌دست آمد. کارلوس لوپز در دوی ماراتن، آخرین مدال المپیک آن سال و اولین مدال طلای المپیک تاریخ کشورمان را گرفت. مدالی که باعث شد برای اولین‌بار در تاریخ سرود ملی پرتغال در المپیک نواخته شود و پرچم این کشور به اهتزاز درآید. چه اتفاقی از این مهمتر در دنیا برای مردم پرتغال در آن لحظه وجود داشت؟ اینکه پرچم این کشور برای اولین‌بار داشت بالا می‌رفت اما همان لحظات تلویزیون ملی برنامه را قطع کرد تا وسطش آگهی پخش کند. به نظر من این اتفاق یک جرم است اما گناهش را می‌شود گردن فوتبال انداخت؟ اگر آن لحظه کریس رونالدو پشت ضربه پنالتی بود و این اتفاق می‌افتاد، فردایش آن مسئول را برای این کار دار می‌زدند.


* در این مدت نظرسنجی‌های مختلفی انجام شده. درباره اینکه راه خروج تیم ملی از بحران چیست. گزینه‌ها این بوده: اخراج کفاشیان، اخراج کروش، اضافه کردن دستیار ایرانی و کنار گذاشتن بازیکنان مسن. جالب اینجاست کمترین رأی را اخراج شما آورده بود و بیشترین رأی کنار گذاشتن بازیکنان بود.
- الان اگر من موافق یا مخالف این نظر باشم، فرقی در قصه ندارد. چیزی که برایم اهمیت دارد این است که چطور این ذهنیت برای مردم ایجاد شده. باید از خودمان بپرسیم چرا مردم این نظر را دارند؟ باید خوب این را مطالعه کنیم تا بتوانیم راهکارهای مناسب را پیدا کنیم تا احساس بدی که بین هواداران نسبت به تیم ملی است، را از بین ببریم. تیم که می‌بازد طرفداران تغییر می‌خواهند. می‌گویند مربی را عوض کنید، بازیکن‌ها را کنار بگذارید، آنها تغییر می‌خواهند اما می‌دانی معنای change در انگلیسی چیست؟ یعنی  challenge for new solution یعنی به چالش کشیدن راهکارهای جدید. تغییرات یعنی باید راهکارهای جدیدی داشته باشی برای روشی جدید. در درجه دوم مسئولیت این کار با من است که چطور می‌توانیم به این خواسته برسیم، کی می‌رسیم و با چه افرادی. برای همین است که مثالی از حرف‌های قدیمی خودت می‌زنم. یادت رفته که می‌پرسیدید چرا تیم تو ریشه مشخصی ندارد. حالا جوابت را می‌دهم: مسلماً وقتی این تعداد بازیکن مصدوم داری، باید ترکیبت را تغییر بدهی اما این علاقه قلبی من نیست ولی بعضی از تغییراتی که به‌وجود آوردم برای این بود که نسل‌سازی کنم. شاید من نتوانستم آن زمان به شما این را درست بگویم. فوتبال جای جادوگرها نیست. تو باید کار کنی و وقت داشته باشی. این تنها فرمول موفقیت است. کاری که ما برای جوان‌ها در پیش گرفتیم. برایت می‌توانم بازیکنان مختلفی در لیستم مثال بزنم که همه زیر 27 سال هستند. این‌ها بر اساس اطلاعات شناسنامه و پاسپورت‌های‌شان هست. در میان 30 بازیکنی که من دارم فقط دو نفر سن بالای 31 سال دارند؛ علی کریمی و جواد نکونام. ممکن است بتوان نام رحمتی و پژمان را هم آورد که به 30 سال می‌رسند. این واقعیت است واقعاً اگر به کریمی و نکونام که شناسنامه‌های‌شان می‌گوید 31 یا 33 ساله هستند، بگوییم؛ مسن و پیر، بیچاره پل اسکولز و رایان گیگز که در 40 سالگی هنوز مجبورند بازی کنند و فرگوسن از آنها می‌خواهد خداحافظی‌شان را بی‌خیال شوند و برگردند برای کمک به تیم. گاهی نمی‌شود نقش تجربه را از یاد برد. ما جوانان زیادی مثل یعقوب، میلاد غریبی، پیام صادقیان، محسن مسلمان، آرش افشین و... داریم. این همان کاری است که دارم می‌کنم. من در مسیر خواست مردم قدم برمی‌دارم. من کسی بودم که تک تک این بازیکنان را برای اولین‌بار در تیم ملی بازی دادم. من کسی بودم که خانزاده را به فوتبال ایران معرفی کردم. این‌ها در همان بازی‌هایی به تیم ملی آمدند که شما می‌گفتید چرا وقت‌مان را گذاشتیم برای بازی با موریتانی و موزامبیک. من داشتم برای خواست مردم کار می‌کردم تا این بچه‌ها تجربه بازی ملی را پیدا کنند. یعقوب کریمی برای اولین‌بار با ما ملی‌‌پوش شد. او در تیمی بازی می‌کند که طرفدارانش در ورزشگاه نفت، با پلیس‌های توی ورزشگاه 15 نفر هستند. فکر می‌کنی این منصفانه است از جلوی 15 نفر ببری در یک بازی که 35 هزار لبنانی دارند مدام شعار می‌دهند؟ در پرتغال برای اینکه فیگو، فیگو شود قبل از اولین بازی ملی برای تیم بزرگسالان، 60 یا 70 بازی ملی بزرگ را در تورنمنت‌های مهم جوانان بازی می‌کند. این مسیری است که کریس رونالدو هم طی کرده است. بعد از این است که ما یک تغییر را می‌بینیم. این راه تغییر است وگرنه شعبده به کارمان نمی‌آید. این نظر من است شاید هم درست نباشد. فقط یک توصیه است برای‌تان. اگر دیدی آدم‌هایی برایت از سحر و جادو حرف می‌زنند، بهتر است از آنها دوری کنی. چون با جادو و جمبل، هیچ‌وقت در زندگی موفق نمی‌شوی.


* اتفاقاً برای همین است که ما با شما نشستیم و سر و کله می‌زنیم. چون می‌دانم خیلی‌ها منتظرند که شما بازنده باشید و بگویند دیدید مربی بزرگ خارجی هم هیچ تأثیری در فوتبال‌مان ندارد. این یعنی مرگ کامل فوتبال ایران. روزی که فوتبال ایران نتواند از علم روز فوتبال هم استفاده کند.
- بگذار چیزی را به این دوستان که این آرزو را برایم دارند بگوییم. من خیلی آدم بخشنده‌ای هستم. همیشه دست و دلباز بودم و هستم. هرچه را که شما برایم دعا می‌کنید، من هم در حق‌تان دعا می‌کنم. اگر برایم آرزوی موفقیت دارید، من دوبل شما این آرزو را برای‌تان دارم و اگر آرزوی‌تان شکست و نابودی من است، من هم همین آرزو را برای‌تان دارم.


* خیلی از منتقدان‌تان می‌گویند شما به ما نگاه بالا به پایین دارید. اینکه ما را جهان‌سومی می‌بینید و مغرورانه برخورد می‌کنید!
- من این را شنیدم، البته گروه دیگری از منتقدانم هم هستند که می‌گویند چرا این همه از حرف‌های اطرافیانت استفاده می‌کنی. می‌گویند چرا برای افرادی احترام قائلی که نباید اصلاً این کار را بکنی. این گناه من نیست که در روزمه‌ام نوشته شده سرمربی رئال، مربی منچستر و سرمربی تیم ملی پرتغال. کجای این رزومه، گناه من است؟ ولی بازهم می‌گویم می‌دانم بعضی به من می‌گویند خودخواه ولی این‌ها را کسانی می‌گویند که نه من را می‌شناسند نه حتی یک‌بار با من نشستند و حرف زدند ولی این‌ها را درباره‌ام می‌گویند. مهم برایم این است که خودم، خودم را می‌شناسم و می‌دانم چطور آدمی هستند. برای من احترام متقابل به همه مهم است. چه رئیس کفاشیان باشد و چه مسئول تدارکات تیم. حتی در آسانسور هم اگر کنارم یک بچه 4 ساله باشد یا پیرمردی 80 ساله، به هر دوی‌شان قبل از آنها می‌گویم: سلام، چطوری؟ ولی وقتی زمان این باشد که باید اظهارنظر کنم، حرفم را خیلی صریح و بی‌هیچ تعارفی می‌زنم چون شما دارید برای این کار به من پول می‌دهید. آنجا زمانش است که حرف درست را برای‌تان بگویم. به خاطر همین است که من آمدم اینجا. من آمده‌ام تجربیاتم از سال‌ها کار در فوتبال بین‌المللی و همان تیم‌های قبلی‌ام که داشتم را به فوتبال ایران منتقل کنم. تا حالا شده از من بشنوید این کار را انجام بده یا آن کار را نکن؟ من هیچ وقت جمله‌ای امری را در این یک‌سال و نیم حضورم به زبان نیاوردم. من فقط وظیفه دارم مسیر درست را به شما معرفی کنم. شما مدام از من می‌شنوید که اگر این مسیر را پیش بگیرید بهتر است. این وظیفه کارلوس کی روش است که این چیزها را بگوید. من وظیفه دارم بگویم که با این فنداسیون نمی‌توانید ساختمان 20 طبقه بسازید ولی  ساختمان‌تان می‌تواند 10 طبقه باشد. حالا اگر شما کار خودتان را کردید من شب راحت می‌خوابم چون احساس گناه نمی‌کنم که اشتباه‌تان را نگفتم. وقتی می‌گویم اگر 16 تیم در لیگ داشته باشید یک پیشنهاد است. الان اگر تو از روزنامه‌ات می‌خواهی که برایت یک لپ‌تاپ بگیرد تا ناچار نباشی حرف‌های مرا بنویسی این یک راهکار است برای پیشرفت که تو در قالب یک پیشنهاد مطرح کردی. اگر رئیس به من بگوید تمرین تا هتل را با دوچرخه برو، من به او می‌گویم رفتن با اتوبوس بهتر است. البته باید بگویم این روزها همه در فوتبال ملی تمام تلاش‌شان این بوده که از تیم ملی حمایت کنند. باید از همه آنها تشکر کنم. در ازای این محبت، من هم می‌خواهم بگویم ما توفان را پشت‌سر گذاشتیم، همه در کنار هم بر می‌گردیم و با قدرت و بی‌هیچ بهانه‌ای کره را شکست می‌دهیم.


* می دانید چند وقت است که در یک بازی رسمی، کره را نبرده‌ایم؟
- مهم نیست. آنها فقط 3 هفته دیگر وقت دارند که به بردهای‌شان بنازند. من نمی‌دانم که چند وقت است که آنها همیشه پیروز بودند اما این‌بار تیم ماست که برنده می‌شود. ما تیم خوبی داریم و شانسی بالا برای یک پیروزی خوب خانگی. من باور دارم که اگر همه با هم متحد باشیم این پیروزی در مشت‌مان است.


* آن بازی 100 هزار تماشاگر خواهد داشت. اگر نتوانید در دقایق ابتدایی گل بزنید، همه چیز درهم می‌پیچد.
- ما فقط می‌توانیم بگوییم انشاءالله.


* و این تیم به جام‌جهانی می‌رسد؟
- ما تمام تلاش‌مان را می‌کنیم. این چیزی است که به خاطرش اینجا هستم.


* ولی حالا منتقدان زیادی دارید.
- برای ما مهم نیست کسانی که همراه‌مان نیستند، با ما پیش نیایند. مهم این است که یاران‌مان در این مسیر کمک‌مان می‌کنند. احساس بد بعد از باخت را همه ما هم داریم. من قول می‌دهم و تضمین می‌کنم که هیچ کدام از مردم، ناراحت‌تر از بازیکنان تیم من نیستند. بخش دیگر قصه این است که باخت به لبنان ما را هوشیار کرده. هر اتفاقی که بیفتد، از هر جایی که انتقاد شود، من نشستم و همه انتقادات را می‌شنوم. این وظیفه من است که با ذهنی باز کار کنم. برای هر نکته‌ای که فکر می‌کنم به ما کمک می‌کند، آماده هستم. البته خیلی از این انتقادها هم شاید خیلی به درد تیم نخورد. ولی هر نکته مفیدی به همه ما کمک می‌کند.


* خیلی از مردم اعتقاد دارند این تیم، از نظر روحی بازنده است چون بازیکنانش از استقلال و پرسپولیسی می‌آیند که تیم‌های موفقی در این فصل نبودند.
- ما برای موفقیت یک راه داریم. باید ببریم تا روحیه بگیریم. تمرین بیشتر، تغییر، رقابت، تمرکز و در کنار هم بودن، این مسیری است که باید طی کنیم تا به پیروزی برسیم. این فرمولی است که در زندگی و در همه جای زندگی با آن می‌شود به موفقیت رسید. ولی اگر شما دنبال تغییر و تغییر مثبت هستید باید راهکارهای درستی هم ارائه کنید. البته باید حواس‌مان باشد که احساسی عمل نکنیم.


* یعنی ممکن است که این تغییرات را در بازی با کره هم ببینیم؟
- ما تغییراتی که مطمئنیم روی تیم تأثیرات سریع می‌گذارد را در بازی بعدی ایجاد می‌کنیم. برای بازی با کره شاید زمان مناسبی نباشد که بخواهیم به بازیکنانی میدان بدهیم که می‌خواهند بازی یاد بگیرند. من در بازی با کره از همه بازیکنانی که قطعاً کمک می‌کنند به پیروزی تیم، استفاده می‌کنم. در این بازی مهم از بهترین‌ها استفاده می‌کنم. در بازی‌های دوستانه دنبال بازیکن‌سازی هستم ولی در بازی با کره، همه تغییراتی انجام می‌شود که مطمئن باشم ما را راحت‌تر به پیروزی می‌رساند.


* راجع به استقلال و پرسپولیس نگفتید.
- همان‌طور که می‌دانید من به خاطر مسائل اخلاقی و حرفه‌ای از حرف زدن درباره باشگاه‌ها طفره می‌روم اما اینجا بحثی هست که لازم می‌دانم درباره‌اش چند کلمه‌ای بگویم. شاید یکی از همان توصیه‌هایی باشد که بر اساس تجربه‌ام برای‌تان می‌گویم. من سال‌ها در باشگاه‌های مختلف کار کردم. این مثال را درباره استقلال و پرسپولیس‌ می‌توانم بزنم. در ابتدای این فصل اتفاقی برای استقلال و پرسپولیس افتاد که شاید همیشه نمی‌افتد. دو تیمی که به دلیل تماشاگران‌شان در فوتبال‌تان اهمیت زیادی دارند. من نمی‌خواهم به طرفداران تیم‌های دیگر بی‌احترامی کنم، مثل سپاهان، تراکتورسازی یا ... ولی قبول دارید که استقلال و پرسپولیس در کشورتان پرطرفدارترین هستند. این دو تیم مربی‌های‌شان را در ابتدای فصل تغییر دادند. خیلی از بازیکنان‌شان هم عوض شدند. این نیاز به زمان دارد تا این تیم‌ها و مربیان‌شان بتوانند عقاید‌شان را در تیم جا بیندازند. وقتی مورینیو به رئال آمد، دو سال طول کشید تا بتواند قهرمان شود چون تیم عوض شده بود، ایده‌های مربی فرق داشت و این زمان نیاز دارد. پس حالا شما هم زمان بدهید و احساسی برخورد نکنید چون همیشه مربیان خوب و بازیکنان بزرگ در انتها پیروز می‌شوند. وقتی من فصل اول به منچستر رفتم، چلسی تیم خیلی قدرتمندی داشت، یک‌سال طول کشید تا ما بتوانیم قهرمان بشویم ولی وقتی قهرمان شدیم، دومین و سومین قهرمانی هم از پی آن آمد. این اتفاق در فوتبال شما هم می‌افتد. یادتان باشد وقتی تعادل در کل فوتبال برقرار باشد، استقلال و پرسپولیس هم موفق باشند، تیم ملی‌تان اوج می‌گیرد.



گردآوری:گروه ورزش سیمرغ
www.seemorgh.com/sport
منبع:varzeshi.net


برچسب ها: