علی موسویگرمارودی شاعر آیینی و انقلاب، ویرایش جدیدی از شعری را كه حدود چهل سال پیش درباره فلسطین سروده، همزمان با جنایات صهیونیستها در غزه ارایه داده است.
موسویگرمارودی میگوید كه ۳۹ سال پیش شعر «سلام بر فلسطین» را سروده و در حسینیه ارشاد پیش از سخنرانی مرحوم شریعتی قرائت كرده است.
همچنین به گفته موسوی گرمارودی، در جایی دیگر نیز آیتالله طالقانی از او خواسته است كه شعر را بخواند، و پس از خواندن این شعر آیتالله طالقانی او را بوسیده است.
این شعر به انگلیسی و عربی ترجمه شده و پس از آنكه به یاسر عرفات رسیده، عرفات برای موسوی مدال فتح فرستاده است.
شاعر شعر «سلام بر فلسطین»، اكنون به مناسبت جنایات صهیونیستها در غزه، ویرایش جدیدی از این شعر را دیروز در مراسم «غزه غزلی از خون» ارایه كرده است كه در پی میآید:
سلام بر همه خیمههای ابر كبود
درود بر همه موجهای خشمآلود
به خلوت همه درههای ژرف، درود
كه خفتهاند پراكنده بر سواحل رود
به زاد و مُردن كوتاه آذرخش بلند
به غرش و تپش تندر لجوج و عنود
به برفراشته رایات نخلها كه سحر
شود ز بوسه رنگینمهر خونآلود
به تیره شامگه سرد و غمگن جنگل
كه میتراود از آن غصههای وهمآلود
به هایهای دل غمگسار در گریه
به غم فزا و رسا نغمه همیشه رود
به هر صلابت غمبار، هر بلندی اوج
به هرچههرچه كه بشكوه و غمگن است درود
ببار ای همه آسمان دیده من
كه هیچ عقده دیرینه دلم نگشود
برآن سترگ دلیران قهرمان بگری
كه روی صهیون با ناخن دفاع شخود
نه هیچ گریه بر آنان مكن غلط گفتم
در این سروده زبانم ره خطا پیمود
تو بر فسردگی خوش بنگر و بگری
كه بر حماسه آنان ترا ز گریه چه سود
حماسه من و تو در كلام و شعر و سخن
حماسههای فلسطین زخون و آتش و دود
تو خون خویش به رگهای تن میانباری
سپاه غزه، یك جبهه دگر بگشود
الا زمین فلسطین بلند بادت نام
زبانم ارچه نیارد زشرم گفت درود
كه گر بپرسیام از یاری و مسلمانی
كجا ز شرم توام هیچ میتوان آسود
كه آبروی همه شرق در برابر غرب
تو و سپاه تو بودست و نیز خواهد بود
تو دست خسته شرقی در آستین زمان
كنون به دست تو باید كه دست خصم شخود
برای شرق بمان سالهای دیرادیر
به پاسداری از حق، به فتح زودازود
اگرچه مردمت آواره بیابان شد
اگرچه جسم تو در چنگ دشمنان فرسود
امیدوار به پیكار و گرم دل میباش
كه دشمن تو هم از بیم یورشت نغُنود
ز پایمردی تو جسم خصم در لرزه
ز پایداری تو كام خصم زهرآلود
به چابكی سپاه تو نیست مانندی
مگر عقاب سبكبال، گاه اوج و فرود
به دشت، حمله مردان رزمی تو بود
چنان چو پهنه دریا و موج خشمآلود
خروش و حمله كن و كینهورز و آتش زن
كه داس كینه تواند سپاه خصم درود
درودگوی و ثناخوان جاودانه توست
اگرچه زمزمه باد و گرچه نغمه رود
تو و سپاه تو را از لبان آزادی
همیشه باد سلام و هماره باد درود
موسویگرمارودی میگوید كه ۳۹ سال پیش شعر «سلام بر فلسطین» را سروده و در حسینیه ارشاد پیش از سخنرانی مرحوم شریعتی قرائت كرده است.
همچنین به گفته موسوی گرمارودی، در جایی دیگر نیز آیتالله طالقانی از او خواسته است كه شعر را بخواند، و پس از خواندن این شعر آیتالله طالقانی او را بوسیده است.
این شعر به انگلیسی و عربی ترجمه شده و پس از آنكه به یاسر عرفات رسیده، عرفات برای موسوی مدال فتح فرستاده است.
شاعر شعر «سلام بر فلسطین»، اكنون به مناسبت جنایات صهیونیستها در غزه، ویرایش جدیدی از این شعر را دیروز در مراسم «غزه غزلی از خون» ارایه كرده است كه در پی میآید:
سلام بر همه خیمههای ابر كبود
درود بر همه موجهای خشمآلود
به خلوت همه درههای ژرف، درود
كه خفتهاند پراكنده بر سواحل رود
به زاد و مُردن كوتاه آذرخش بلند
به غرش و تپش تندر لجوج و عنود
به برفراشته رایات نخلها كه سحر
شود ز بوسه رنگینمهر خونآلود
به تیره شامگه سرد و غمگن جنگل
كه میتراود از آن غصههای وهمآلود
به هایهای دل غمگسار در گریه
به غم فزا و رسا نغمه همیشه رود
به هر صلابت غمبار، هر بلندی اوج
به هرچههرچه كه بشكوه و غمگن است درود
ببار ای همه آسمان دیده من
كه هیچ عقده دیرینه دلم نگشود
برآن سترگ دلیران قهرمان بگری
كه روی صهیون با ناخن دفاع شخود
نه هیچ گریه بر آنان مكن غلط گفتم
در این سروده زبانم ره خطا پیمود
تو بر فسردگی خوش بنگر و بگری
كه بر حماسه آنان ترا ز گریه چه سود
حماسه من و تو در كلام و شعر و سخن
حماسههای فلسطین زخون و آتش و دود
تو خون خویش به رگهای تن میانباری
سپاه غزه، یك جبهه دگر بگشود
الا زمین فلسطین بلند بادت نام
زبانم ارچه نیارد زشرم گفت درود
كه گر بپرسیام از یاری و مسلمانی
كجا ز شرم توام هیچ میتوان آسود
كه آبروی همه شرق در برابر غرب
تو و سپاه تو بودست و نیز خواهد بود
تو دست خسته شرقی در آستین زمان
كنون به دست تو باید كه دست خصم شخود
برای شرق بمان سالهای دیرادیر
به پاسداری از حق، به فتح زودازود
اگرچه مردمت آواره بیابان شد
اگرچه جسم تو در چنگ دشمنان فرسود
امیدوار به پیكار و گرم دل میباش
كه دشمن تو هم از بیم یورشت نغُنود
ز پایمردی تو جسم خصم در لرزه
ز پایداری تو كام خصم زهرآلود
به چابكی سپاه تو نیست مانندی
مگر عقاب سبكبال، گاه اوج و فرود
به دشت، حمله مردان رزمی تو بود
چنان چو پهنه دریا و موج خشمآلود
خروش و حمله كن و كینهورز و آتش زن
كه داس كینه تواند سپاه خصم درود
درودگوی و ثناخوان جاودانه توست
اگرچه زمزمه باد و گرچه نغمه رود
تو و سپاه تو را از لبان آزادی
همیشه باد سلام و هماره باد درود
گردآوری:گروه فرهنگ و هنر سيمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع:aftab.ir