دنیای سیاست، دنیای پیچیدهای است. آنقدر هزار تو دارد كه فقط آدمهای سیاستمدار از آن سر در میآورند، حتی آنهایی كه ماجراجو هستند یا دوست دارند به قدرت برسند، به صورت حرفهای نمیتوانند وارد دنیای سیاست شوند؛ مگر اینكه آنقدر باهوش باشند كه قاعده بازی را خیلی زود یاد بگیرند و بتوانند در بازی برای خود جایگاهی پیدا كنند.
سریال تلویزیونی «عمارت فرنگی» كه مدتی است پخش آن از شبكه ۲ سیما آغاز شده، بازیهای پشت پرده سیاست را نشان میدهد؛ بازیهایی كه عموم مخاطبان و مردمی را كه با سیاست چندان كاری ندارند، به شگفتی وامیدارد.
سریال عمارت فرنگی با نام «دیكتاتور» مقابل دوربین رفت و از همان ابتدا قرار بود تصویری باشد از چگونگی شكلگیری حكومت پهلوی و دوران رضاشاه، اما آنهایی كه سریال عمارت فرنگی را دنبال میكنند تاكنون متوجه شدهاند كه این سریال با محور قرار دادن رضاشاه، داستان كسانی را روایت میكند كه از رضاشاه به عنوان یك مهره استفاده میكردند، اما در اصل حكومت به دست آنها اداره میشد؛ هر چند خود آنها هم مهره دستهای بالاتری بودند كه خارج از كشور برای ایران و سرنوشت ایرانیان تصمیم میگرفتند.
آنهایی كه سریال عمارت فرنگی را از ابتدا پیگیری كردهاند، شاید ابتدا داستان آن برایشان جذاب بوده و اینكه ببینند چگونه احمدشاه قاجار سرنگون میشود و یك قزاق به عنوان پادشاه ایران جای او را میگیرد، اما با ورود شخصیتهایی چون اردشیر ریپورتر و فروغی به داستان و نقش آنها در انتخاب مردان حكومت بتدریج احمدشاه و رضاشاه در حاشیه قرار میگیرند و بازی فروغی و ریپورتر چنان جدی میشود كه ابتدا مخاطب فكر میكند دارد یك سریال درام تماشا میكند، اما وقتی به خودش میآید، میبیند عمارت فرنگی روایت بخشی از تاریخ از نگاه یك كارگردان است اما هر چه هست واقعیت دارد و ریشه آن در تخیل نیست و آن وقت است كه از سیاست میترسد و گاهی هم دلش به حال كسانی مثل احمدشاه، رضاخان و... میسوزد كه چه زودباور بودند كه فكر میكردند پادشاه هستند و در اداره كشور حرف، حرف آنهاست.
بیننده عمارت فرنگی بتدریج بهتزدهتر میشود وقتی میبیند جاسوسان انگلیسی چگونه آرام و بیسروصدا در همه جای حكومت نفوذ میكنند و از كوچكترین حركت تا بزرگترین تصمیمگیری را مو به مو به خارجیان گزارش میكنند.
دیدن سریال «عمارت فرنگی» و روشی كه انگلیس برای اداره ایران درزمان قاجار و پهلوی از آن استفاده میكرد، ناخودآگاه بیننده را به یاد فیلم «ترومن شو» میاندازد و دستهایی كه از پشت پرده، زندگی ترومن را اداره میكردند و روزی كه او متوجه این موضوع شد، دیگر نتوانست در آن شهر ساختگی دوام بیاورد، اما چاره نبود. او جای دیگری بجز همان شهر برای زندگی سراغ نداشت. او فهمیده بود هر جا كه برود، دستانی پنهانی زندگی و تصمیمات او را اداره میكنند.
سریال تلویزیونی «عمارت فرنگی» كه مدتی است پخش آن از شبكه ۲ سیما آغاز شده، بازیهای پشت پرده سیاست را نشان میدهد؛ بازیهایی كه عموم مخاطبان و مردمی را كه با سیاست چندان كاری ندارند، به شگفتی وامیدارد.
سریال عمارت فرنگی با نام «دیكتاتور» مقابل دوربین رفت و از همان ابتدا قرار بود تصویری باشد از چگونگی شكلگیری حكومت پهلوی و دوران رضاشاه، اما آنهایی كه سریال عمارت فرنگی را دنبال میكنند تاكنون متوجه شدهاند كه این سریال با محور قرار دادن رضاشاه، داستان كسانی را روایت میكند كه از رضاشاه به عنوان یك مهره استفاده میكردند، اما در اصل حكومت به دست آنها اداره میشد؛ هر چند خود آنها هم مهره دستهای بالاتری بودند كه خارج از كشور برای ایران و سرنوشت ایرانیان تصمیم میگرفتند.
آنهایی كه سریال عمارت فرنگی را از ابتدا پیگیری كردهاند، شاید ابتدا داستان آن برایشان جذاب بوده و اینكه ببینند چگونه احمدشاه قاجار سرنگون میشود و یك قزاق به عنوان پادشاه ایران جای او را میگیرد، اما با ورود شخصیتهایی چون اردشیر ریپورتر و فروغی به داستان و نقش آنها در انتخاب مردان حكومت بتدریج احمدشاه و رضاشاه در حاشیه قرار میگیرند و بازی فروغی و ریپورتر چنان جدی میشود كه ابتدا مخاطب فكر میكند دارد یك سریال درام تماشا میكند، اما وقتی به خودش میآید، میبیند عمارت فرنگی روایت بخشی از تاریخ از نگاه یك كارگردان است اما هر چه هست واقعیت دارد و ریشه آن در تخیل نیست و آن وقت است كه از سیاست میترسد و گاهی هم دلش به حال كسانی مثل احمدشاه، رضاخان و... میسوزد كه چه زودباور بودند كه فكر میكردند پادشاه هستند و در اداره كشور حرف، حرف آنهاست.
بیننده عمارت فرنگی بتدریج بهتزدهتر میشود وقتی میبیند جاسوسان انگلیسی چگونه آرام و بیسروصدا در همه جای حكومت نفوذ میكنند و از كوچكترین حركت تا بزرگترین تصمیمگیری را مو به مو به خارجیان گزارش میكنند.
دیدن سریال «عمارت فرنگی» و روشی كه انگلیس برای اداره ایران درزمان قاجار و پهلوی از آن استفاده میكرد، ناخودآگاه بیننده را به یاد فیلم «ترومن شو» میاندازد و دستهایی كه از پشت پرده، زندگی ترومن را اداره میكردند و روزی كه او متوجه این موضوع شد، دیگر نتوانست در آن شهر ساختگی دوام بیاورد، اما چاره نبود. او جای دیگری بجز همان شهر برای زندگی سراغ نداشت. او فهمیده بود هر جا كه برود، دستانی پنهانی زندگی و تصمیمات او را اداره میكنند.
گردآوری:گروه فرهنگ و هنر سيمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع:aftab.ir