قصههای جزیره سریال خاطرهانگیز و ماندگاری است كه هنوز هم با پخش چندباره آن، جذابیت خود را حفظ كرده و بدیع به نظر میرسد.
داستانها در طبیعت بكر و سرد كانادا كه روح سنن كهن انگلیسی بر آن حاكم شده در جریان است، اما هر چه طبیعت منجمد و یخزده است، شخصیتهای داستان گرم و جاری هستند و روابط آدمها حرارتی دارد كه بر بستر آن سردی محیطی معتدل و مطبوع را میافزایند.
داستانهای جزیره دورانی را برای روایت قصههایش برگزیده كه دوران گذار از سنت به سمت مدرنیسم است. جزیرهای كه كمكم در حال تجربه روزنامه، پزشك زن، روزنامهنگار زن و سیستم آموزشی نوین و سایر فرزندان مدرنیسم است و داستان محوریت و بنمایه قصههای خود را از تقابل همین دو جریان میگیرد و حكایت مقاومتها، پیروزیها و شكستهای انسانهایی است كه این فضای گذار را تجربه كردهاند. به یاد بیاورید مقاومتهای سارا در مقابل خاله هتی وقتی مصرانه از او میخواهد كه لباسهای جدید را نپوشد. ایستادن فلیسیتی در برابر گاس وقتی تن به زندگی سنتی زن روستایی نمیدهد و سعی در مستقل شدن دارد یا مخالفت هتی كینگ با معلم جدیدی كه قصد دارد با تئاتر به كودكان آموزش تاریخ دهد یا جانت كه میخواهد علاوه بر نقشش به عنوان یك زن خانهدار نقش یك فعال اجتماعی را هم بازی كند.
شاید بتوان طبیعت سرد جزیره و انجماد حاكم بر آن را نماد همین سنن كهن متعصب بریتانیایی دانست و شخصیتهای گرم و جانداری چون فلیسیتی و جاسپر و سارا را فرزندان مدرنیسم دید. سارا با آن تخیل كودكانه و ذهن خلاقش مقاومتش در كودكی در برابر هتی كینگ را با نویسنده شدن در بزرگسالی تكامل میبخشد و شخصیت استقلالطلب فلیسیتی سرانجام با پزشك شدن او اوج میگیرد و از یك كودك مغرور به زنی مستقل تبدیل میشود و شخصیت جاسپر دیل با آن اختراعات عجیب و غریب و شخصیت منزویاش گویی سالها جلوتر از زمانهاش زندگی میكند و این منزوی بودن، ناشی از همان وجود رگههایی از مدرنیته در اندیشه اوست كه او را از برقراری ارتباط با مردم جزیره كه اكثرا به سنن وفادارند و ذاتا محافظهكارند، باز میدارد.
اما شخصیت هتی كینگ برخلاف شخصیتهای قبلی كاملا با طبیعت سرد جزیره پیوند خورده و به همین دلیل هتی آن همه نسبت به فرهنگ و اصالت خانوادگی متعصب است. هتی كینگ پرچمدار مبارزه علیه مدرنیسم در قصههای جزیره است. او ملغمهای از خوبی و بدی، دیكتاتوری و مهربانی و سیاهی و سپیدی است. در واقع، شغل آموزگاری درستترین انتخاب برای اوست. او همیشه در حال تحكم بوده و نوعی قیممآبی در تمام تصمیمگیریهایش دخیل است.