كوه با ابهت بیستون از بالای بلندی‌ها، با تمام زیبایی‌ها از پنجره هواپیما دیده می‌شد و آن پایین دشت بیستون آرمیده بود ولی آرام نبود. در كنار كوه باستانی...


عجب شور و حالی بود! همین 2سال پیش بود، یك هواپیمای دربست مهمانان را به كرمانشاه برد و چند اتوبوس، ما را به محوطه بیستون رساند.
با آنكه شب سردی بود حدود 3هزار نفر در این دشت باستانی كه در پناه كوه بیستون بود، گرد آمده بودند. سرمای هوا گرمی حضور چندهزار نفره را زیباتر كرده بود. مراسم ثبت جهانی آثار موجود در كوه زیبای بیستون بود. قبلاً این كوه را از نظر طبیعت ناب و جانوران آن دیده بودم ولی كمتر به آثار باستانی آن فكر كرده بودم. كتیبه معروف كوه بیستون را كه  2500سال نظاره‌گر ایران بزرگ است، با یك نورافكن زیبای سبزرنگ از آن پایین با همه ابهت دیده می‌شد. فكر می‌كردم كه به‌راستی چند كشور در دنیا وجود دارند كه می‌توانند یك اثر باستانی به قدمت كتیبه بیستون را نظاره‌گر باشند؟ نماینده یونسكو طی سخنانی گفت: «معمولاً آثار تاریخی و فرهنگی با ثبت در لیست یونسكو، اعتبار كسب می‌كنند ولی اینجا در بیستون یونسكو (سازمان فرهنگی ملل متحد)، كسب اعتبار و آبرو می‌كند.»
راستی برای حفظ اعتبار مجموعه بیستون و معرفی آن به ایرانیان و جهانیان چه كرده‌ایم؟ هفته پیش باز هم فرصت دیدار بیستون دست داد. كوه با ابهت بیستون از بالای بلندی‌ها، با تمام زیبایی‌ها از پنجره هواپیما دیده می‌شد و آن پایین دشت بیستون آرمیده بود ولی آرام نبود. در كنار كوه باستانی ایرانی بیستون دودها و ذرات معلق كارخانه سیمان، مانند تنوره یك دیو به هوا می‌رفت و طبعاً روی كتیبه می‌نشست. رنگ آبی كارخانه پتروشیمی بخش دیگری از دشت بیستون را در زیر پا لگدمال كرده بود. این كارخانه ثانیه‌ای80 لیتر آب را از سفره‌های آب زیرزمینی دشت مصرف می‌كند. این دشت‌ با تمام آثاری كه در زیر آن است فرو می‌ریزد. شهر بیستون روی آثار تاریخی مدفون در خاك بنا شده و هر شب در تاریكی،  دیواری بالا می‌رود و خانه‌ای بنا می‌شود، آن هم در منطقه‌ای كه ثبت یونسكو شده است.
تپه نادری هم وضع بهتری ندارد. ساخت‌وساز‌ها ادامه دارد و به‌زودی پدیده شوم «كرج‌زدگی»، تمام وسعت تپه را تبدیل به یك بخش و سپس شهر خواهد كرد.  تپه مجاور این قسمت از منطقه بیستون را بالا رفتم. خدا می‌داند كه چه احساسی داشتم. قطعه سنگ‌های عظیم، مكعبی كه برای كار گذاشتن در پل‌ها، تأسیسات و ساختمان‌های حدود 1500سال پیش تراش خورده بودند روی زمین پراكنده بودند. د‌ه‌ها قطعه سنگ یعنی كار ناتمام؟ سنگ‌ها را تراشیده بودند كه به محل نصب منتقل كنند و به دلایلی رها شده بودند. جای تیشه هنرمند سنگ‌تراش را می‌شد به‌وضوح دید. به یاد این شعر افتادم.
امشب صدای تیشه از بیستون نیامد
شاید به خواب شیرین فرهاد رفته باشد
این سنگ‌ها هم مانند سنگتراش آنها به خواب شیرین رفته‌اند. نمونه این سنگ‌ها را در كانال‌های آب و ساختمان پل نزدیك بیستون، هنوز هم می‌توان دید. فكر كردم كه یكی از اهداف ثبت جهانی یك اثر، توجه‌دادن جهانیان به اهمیت یك اثر و از آن مهم‌تر، توجه‌دادن صاحبان اصلی این آثار یعنی  ما ایرانی‌هاست تا قدر آنها را بیشتر بدانیم. ولی آیا ما ایرانی‌ها به راستی قدر ریشه و بنیاد و اساس فرهنگ غنی و تمدن بی‌نظیر خود را می‌دانیم؟ اقدامات مرمت و حفاری علمی پل بیستون قابل توجه و در خور این پل باستانی است و از تراشه بی‌نظیر فرهادسنگتراش به خوبی محافظت می‌شود. آنها كه دیده‌اند می‌دانند كه پدران ما با چه وسایل ابتدایی، منطقه‌ای به طول حدود 140متر و ارتفاع 33متر را در دل كوه كنده‌اند و سطح صیقلی را شاید برای حكاكی بعدی به وجود آورده‌اند. آثار تیشه‌های هنرمندان ساسانی ساعت‌ها انسان را به تفكر وادار  می‌كند ولی فكر می‌كنم اینها كافی نیست.
خدایا چقدر بین حفاظت از میراث طبیعی ما و میراث فرهنگی ایران شباهت وجود دارد؟ هرجا كه میراث طبیعی مانند تالاب انزلی، پارك ملی گلستان، خارتوران و دریاچه ارومیه وجود دارد، در میان آن جاده می‌كشیم، در آن نرده‌كشی می‌كنیم (به ظاهر برای حفظ گور خر ایرانی به رغم تمام موازین علمی) یا بزرگراه و پل در آن احداث می‌كنیم! در بیستون هم جاده را از میان عرصه عبور می‌دهیم، كارخانه سیمان احداث می‌كنیم و پتروشیمی در آن می‌سازیم و آرزوی احداث كتابخانه،‌ایستگاه آتش‌نشانی، گسترش شهر بیستون و ساخت‌وساز غیر قانونی در تپه نادری را در سر می‌پرورانیم.اكنون از نظر ظاهر و در چشم جهانیان بیستون جای خود را در عالی‌ترین درجات به ثبت رسانده ولی باید قدم اساسی و عملی یعنی تغییر نگرش و تفكر در مورد این اثر فرهنگی و هویتی ایرانی را برداشت.
اكنون نیاز به تدوین برنامه فرهنگی برای شناخت ارزش‌های بیستون، بیش از پیش احساس می‌شود. شاید به موازات فرهنگسازی نیازمندیم كه تركیب جدیدی را برای تصمیم‌گیری در بیستون تجربه كنیم. بیستون نیازمند مسئولان محلی است كه در سطح این اثر باشند. قدر زر  زرگر شناسد، قدر گوهر گوهری.
 
 
گردآوری:گروه فرهنگ وهنرسیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: hamshahrionline.ir