«هرمان هسه» ادیب، نویسنده و نقاش آلمانی-سوئیسی و برنده نوبل ادبی 1932، نهم آگوست سال 1962 پس از گذراندن یك دوره بحران روحی و افسردگی در سن 85 سالگی چشم از جهان فرو بست...
 
به گزارش خبرگزاری فارس، این نویسنده كه در آثارش مبارزه روح بشر و زندگی روزمره را به تصویر می‌كشید همواره در پی برقراری تعادل و توازن میان این پدیده بود و در این زمینه به شدت تحت تاثیر فلسفه بود.
«هسه» با توجه و علاقه خاصی كه به فلسفه هندی و شیوه فكری آن داشت در سال 1922 اثری را با نام «سیذارتا» منتشر كرد كه بعدها به یكی از پرمخاطب‌ترین و پرفروش‌ترین آثار ارائه شده توسط وی تبدیل شد.
او در این كتاب با ریشه‌یابی روانشناسی در مذاهب مختلف در جهان و با نگاه عمیق به مكاتب عقلی در جستجو و یافتن مولفه ای برای ایجاد تفاهم میان فرهنگ‌های شرق و غرب بود. به اعتقاد بسیاری از منتقدان بسیاری از توصیف‌ها و تصاویری كه این نویسنده در اثرش به رشته تحریر در آورده است تحت تاثیر از تابلوهای مثنوی مولوی بوده است.
از «هرمان هسه» آثار متعددی منتشر شده است كه بسیاری از آنها به فارسی نیز برگرداننده شده است.
«پیتر كامنسیند»، «زیر چرخ»، «گرترود»، «سیذارتا»، «گرگ بیابان»، «نارسیس و گلدموند»، «سفر به شرق» و «بازی تیله‌های شیشه‌ای» از جمله آثار این نویسنده است كه علاوه بر آن هزاران نامه از وی نیز در باب ادبیات و فلسفه نیز از او تا به امروز در شمارگان هفتاد میلیونی در سراسر جهان چاپ و منتشر شده است.
«هرمان هسه» در سال در سال 1877 در شهر كالو واقع در استان وورتمبرگ متولد شد.
پدرش در آن زمان مدیر یك موسسه انتشاراتی و مادرش یكی از مبلغان و متفكران فلسفه هند بود.
رضا نجفی مترجم در كتاب «شناختی از هرمان هسه» درباره این نویسنده صاحب نام می‌گوید: «هسه از هنگام تولد در كالو و نزدیك جنگل سیاه تا هنگام مرگ در مونتانیولا در كنار دریاچه لوگانو، هرگز از طبیعت جدا نبود و تاثیر طبیعت را نمی باید در آثار هسه دست كم گرفت.»
به گفته این منتقد، شباهت و همانندی جغرافیایی و طبیعت سوییس با ناحیه شواب (زادگاه هسه) در آلمان او را به پدیده مرزهای سیاسی بی اعتقاد ساخت و به مخالفت با ناسیونالیسم آلمانی برانگیخت. طبیعت آشنای سوییس مهاجرت را برای او ممكن كرد و با انزوا گزیدن در طبیعت آفرینش ادبی هسه به ثمر رسید»
«هسه» در سال‌های پایانی زندگی‌اش تحت تأثیر بیماری شیزوفرنی همسرش با بحران عمیق روحی مواجه شد و تحت مدوا قرار گرفت.
او حوادث و اتفاقاتی را كه در این دوره بحران روحی سپری كرد را در بخشی از داستان‌های كوتاه خوددر سال های 1919 به رشته تحریر در آورد.
داستان‌های «كلاین و واگنر» و «آخرین تابستان كلینگزور» از جمله این آثار هستند. او كتاب «دمیان» را نیز در سال 1918 به دلیل فضایی كه علیه وی وجود داشت با نام مستعار «امیل سینكلر» منتشر كرد كه دو سال بعد همزمان با انتشار شانزدهمین چاپ آن، نام حقیقی نویسنده آن را فاش كرد
 
 گردآوری: گروه فرهنگ وهنرسیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: farsnews.com