یکی از نقاط قوت این سریال حضور حسین علیزاده به عنوان آهنگ ساز است که بی هیچ حرف و حدیثی اتفاق فوق العاده و قابل احترامی محسوب می شود و روی متن و تیتراژ تاثیر داشته و بر کلیت اثر و کیفیت آن اثر گذاشته است...
 
کلانتر و ماجراهای آش رشته
پسر کمال را دزدیده اند و خانواده نه چندان نگران کمال موضوع را با پلیس و گروه زبده کلانتر این سریال درمیان گذاشته اند.کلانتر با دار و دسته اش برای آن که رد دزدها را بزنند با لپ تاپ و تمام تجهیزات به خانه کمال می روند تا بتوانند تلفن را کنترل کنند. همه افراد در تمام مدت در انتظار تماس دزدها هستند و پرونده را در خانه کمال خلاصه کرده اند در حالی که سعی می کنند دزدها را پیدا کنند، مادر کمال می گوید: ناهار زرشک پلو با مرغ درست کرده ام، می خورید؟ همه گروه کلانتر با احساس شرمندگی می گویند: بله می خوریم، در جایی نیز اهالی خانه برای کلانتر و همکارانش آش رشته درست می کنند و پسر کمال هم همچنان کنار دزدها حضور دارد!
خلاصه این که در 2 قسمت پایانی، ماموریت کلانتر به قدری شبیه پیک نیک و شب نشینی شده که به طور حتم خیلی ها را مجاب به کلانتر شدن می کند.چندی پیش با سری «دوستان» کمی به سریال کلانتر و عملکرد شامحمدی خوش بین شدیم و امیدوار بودیم جذابیت های موجود در داستان قبلی تکرار شود، اما این طور نبود، هر چند که پایان بندی و سرانجام آن هم راضی کننده نبود و بهتر بود سریال با کمی پیچیدگی و به دور از انتظاری دم دستی و مشخص به پایان می رسید، شاید این گونه بر زیرک بودن نیروی پلیس و اعتماد هر چه بیشتر مردم به توانایی های آن ها تاکید می شد.در این سری هم که داستان بدون هیچ گونه توجه به ظرافت ها در پیش است و پلیس بیشتر درگیر خانه کمال است تا پرونده پسر کمال.

«در چشم باد» و سوتی های زیاد

*کمبود وقت و کمبود بودجه دو بهانه و یا خوشبینانه تر مشکل بیان شده توسط عوامل هر کار و حرفه ای در جامعه است، دنیای تصویر نیز از این قاعده مستثنا نیست و همیشه به طریقی درگیر این دو کمبود چه به صورت بهانه و چه به صورت مشکلی واقعی بوده است.
«در چشم باد» یکی از اتفاقات حتمی این روزهای تلویزیون است که به هیچ وجه نمی تواند این دو مقوله را برای کاستی هایش بهانه کند. زیرا تصور نمی کنیم، پنج سال زمان و حدود 120 میلیارد ریال بودجه برای ساخت مجموعه ای تلویزیونی کم باشد. پس این همه نقص و کاستی، این سوالی است که دست اندرکاران مجموعه باید پاسخ گوی آن باشند.نقص های اساسی چون پس و پیش های تاریخی و بیان نامفهوم وقایع تاریخی برای سریالی که هدف اصلی اش پرداختن به تاریخ 3 دهه از ایران است قابل چشم پوشی و بخشودنی نیست.از این مشکلات فاحش که بگذریم، به جزئیات سریال که بی هیچ وقفه ای همچنان در حال سوتی دادن است می رسیم.
از بی دقتی در طراحی لباس ها و غیرمتناسب بودن آن ها با زمان حرف می زنیم، زیرا آن قدر مشخص و برجسته است که احتیاجی به رونمایی ندارد. گریم غیراصولی همسر بیژن که با سن و گذر زمان متناسب نیست و همچنین بی دقتی در بازی ها، فقط کاراکترها از لحاظ چهره پیر شده اند بدون در نظر گرفتن تغییر رفتارهای معمول.
در هر صورت جالب است بدانید که تا پایان سریال زمانی باقی نمانده است و این طور که گفته اند آخرین قسمت آن 21 خرداد ماه روی آنتن شبکه اول سیما خواهد رفت.
فیلم برداری این سریال مهرماه سال 1382 آغاز شد و اواخر سال 1387 به پایان رسید.
«در چشم باد» بیش از 480 لوکیشن متفاوت داشته و برای ساخت به بیش از ۱۰شهرستان و استان سفر شده و زمان کل اثر۲هزارو500 دقیقه است.
یکی از نقاط قوت این سریال حضور حسین علیزاده به عنوان آهنگ ساز است که بی هیچ حرف و حدیثی اتفاق فوق العاده و قابل احترامی محسوب می شود و روی متن و تیتراژ تاثیر داشته و بر کلیت اثر و کیفیت آن اثر گذاشته است.
«مسعود جعفری جوزانی» کارگردان سریال به تنهایی به جز گروه بررسی و پژوهش 138 کتاب و خاطره را برای ساخت سریال مطالعه کرده که ظاهرا موثر و کارآمد نبوده است.
این سریال با حواشی و چراهایی نیز همراه است که در چندی از صفحات وب به ۲ موضوع اعتراض شده بود:
* چرا زندگی در آمریکا این گونه همراه با آرامش و رفاه به تصویر کشیده شده است و... چرا؟
*چرا جناب بیژن ایرانی جذب جنگ نشده و کارگردان تا به امروز نیروی جذب کننده صحنه های دفاع را نشان نداده است.
*چرا بیژن ایرانی همچنان نسبت به جنگ بی تفاوت بوده و به این رخداد عکس العمل قابل قبولی نشان نداده است؟ و...
در هر صورت اگر زمان رخدادهای سریال و بیان تصویری داستان به حداقل می رسید، «در چشم باد» اثری ماندگار می شد.
 
 گردآوری: گروه فرهنگ وهنرسیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع:khorasannews.com