طب به روایت فردوسی
بازخوانی دیدگاه‌ها و ابیات حکیمانه فردوسی‌ در شاهنامه...

آشنایی فردوسی با علم پزشکی و اشعار مرتبط با آن

نام حكیم ابوالقاسم فردوسی همیشه ما را به یاد شعر حماسی رستم و سهراب، اسفندیار و شاهنامه با تمام داستان‌ها و شخصیت‌های پرپیچ و تابش می‌اندازد و ما هیچ وقت به این فكر نمی‌كنیم كه چرا به او لقب «حكیم» داده‌اند...

 درحالی كه می‌دانیم در ادبیات پزشكی ایران باستان، حكیم‌ها عموما كسانی بوده‌اند كه به حكمت و علم پزشكی دارویی نیز احاطه داشته‌اند و بسیاری از شاعران و سرایندگان نامدار ایران همواره حكیمان و فیلسوفان بزرگی هم بوده‌اند و پیشوند «حكیم» نیز برازنده نام و شهرت آنهاست؛ نام‌هایی مانند حكیم عمر خیام، حكیم سوزنی سمرقندی، حكیم سنایی غزنوی، حكیم خاقانی شروانی، حكیم قاآنی و...

از میان حكمای شاعر، گویا فردوسی بیشتر به امورات پزشكی آشنا بوده و این را می‌توان از خلال بسیاری از داستان‌هایش از جمله داستان تولد رستم از شكم مادرش رودابه دریافت. آنجا كه همسایگان رودابه دریافتند طفلی كه در شكم او تكان می‌خورد، آنقدر بزرگ است كه رودابه نمی‌تواند به طور طبیعی زایمان كند. پس در اینجا فردوسی شاعر به عنوان پزشك و جراحی حاذق كه گویا علم سزارین را می‌داند، دستور سزارین رودابه را از سوی سیمرغ می‌دهد و با شكافتن پهلوی رودابه، رستم متولد می‌شود. فردوسی در اینجا با بیش از 50 بیت به چگونگی شرح این عمل سخت پرداخته و در این 50 بیت نشان داده كه از تمام مباحث، چم و خم‌ها و علوم مربوط به سزارین و گذراندن دوران نقاهت پس از زایمان توسط مادران آگاه است:

بیاور یكی خنجر آبگون
یكی مرد بینادل پرفسون

شكافیده بی‌رنج پهلوی ماه
بتابیده مر بچه را سر ز راه

چنان بی‌گزندش برون آورید
كه كس در جهان این شگفتی ندید

البته علم پزشكی فردوسی به همین جا ختم نمی‌شود، او چند بار دیگر در طول قصه‌های مختلف شاهنامه، آگاهی خود از عمل‌های سخت جراحی را به رخ خواننده می‌كشد كه از جمله می‌توان به داستان معروف جنگ رستم با اسفندیار اشاره كرد؛ جنگی كه در آن رستم و اسب او یعنی رخش، زخم‌های شدیدی برداشتند و این بار فردوسی خود سیمرغ را مامور رسیدگی به حال وخیم آن دو در این نبرد می‌كند و به او می‌گوید چگونه به معاینه زخم‌های آنها بپردازد و با تخلیه خون، زخم‌های عمیق را كاهش دهد:

نگه كرد مرغ اندر آن خستگی
بدید اندر او راه پیوستگی

بر آن خستگی‌ها بمالید پر
هم اندر زمان گشت با زیب و فر

منظور فردوسی از به كار بردن واژه «خستگی» درواقع استفاده از همان مصدر خستگی یعنی «خستن» یا زخمی شدن است و در همین نبرد است كه سیمرغ با پی بردن به نقاط ضعف و آسیب‌پذیر اسفندیار رویین‌تن به راهنمایی رستم می‌پردازد تا اینكه این نبرد با پیروزی رستم به پایان می‌رسد.

طب بیهوشی در اشعار فردوسی

فردوسی در بسیاری از فضاهای شاهنامه بارها به استفاده از داروهای خواب‌آور و بیهوش‌كننده اشاره می‌كند كه یكی از قسمت‌های جالب آن، همان بیهوش‌كردن رودابه، مادر رستم قبل از انجام عمل سزارین است؛ آنجا كه چنین دستور می‌دهد:

نخستین به «می» ماه را مست كن
ز دل بیم اندیشه را سست كن

منظور او از «ماه»، همان رودابه، مادر رستم است كه دستور می‌دهد قبل از عمل سزارین با یك ماده، زمینه‌ای را فراهم كنند تا رودابه درد سزارین را زیاد احساس نكند و در داستان بیژن و منیژه به دستور منیژه، بیژن را با خوراندن داروی بیهوشی، مدهوش‌ می‌كنند و به قصر منیژه می‌برند. فردوسی در این قصه هم نشان می‌دهد كه تمام فنون هوش‌آوری یك بیهوش را نیز می‌داند و زمانی كه بیژن را به قصر می‌برند، دستور می‌دهد تا او را با گلاب، كافور، روغن و ضربه‌های صندل (دمپایی) به هوش آورند:

بگسترد كافور بر جای خواب
همی ریخت بر چوب صندل گلاب

بیاورد روغن كمر را بداد
كه تا گشت بیدار و چشمش گشاد

چو بیدار شد بیژن و هوش یافت
نگاه سمن بر در آغوش یافت

طب دراماتیک در اشعار فردوسی

قصه اندوهناك فردوسی در نبرد رستم با پسرش سهراب نیز با تمسك یافتن فردوسی به مسائل پزشكی و مباحث علمی - دارویی پایان می‌یابد. آنجا كه رستم بعد از فروكردن خنجر به پهلوی سهراب، ناگهان متوجه می‌شود پسرش را زخمی قتاله زده است و تقاضای نوشدارو می‌كند؛ همان نوشدارویی كه استاد شهریار هم با استفاده از آن، پیش‌زمینه ذهنی و تاریخی در یكی از معروف‌ترین غزل‌هایش گفته است: «نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی». در كتاب اوستا، واژه «نوشا» و در زبان پهلوی «انوش» به معنی «بی‌مرگ» آمده است. در زبان فارسی هم «نوش» را در مقابل زهر آورده‌‌اند و واژه «نوشدارو» مترادف با نوشا، انوش، پادزهر و تریاق به كار رفته است.

این نوع نوشداروها فقط در خزانه پزشكی پادشاهان وجود داشته است و زخمی‌ها را با آنها از مرگ نجات می‌داده‌اند. رستم نیز پس از دریدن پهلوی سهراب، وقتی به هویت واقعی او پی برد، برای درمان زخم مهلكی كه به پسرش وارد كرده بود دست بر سر كوبان از شاه كیكاووس تقاضای نوشدارو می‌كند:

از آن نوشدارو كه در گنج توست
همی خستگان را كند تندرست

به نزدیك من با یكی جام می
سزد گر فرستی هم اكنون به پی

اشاره‌های فردوسی در جای‌جای شاهنامه به گیاهان دارویی و استفاده از آنها برای درمان زخم‌ها و دردهای مردمان، جالب و خواندنی است و نشان می‌دهد او تا چه اندازه از راز گیاهان و این علم پزشكی زمان خودش آگاه و به آن چیره بوده است.

در علم پزشكی كهن، اكثر داروها از گیاهان به دست می‌آمدند و واژه «دارو»، از كلمه «دار» كه نام دیگر «درخت» است، گرفته شده. فردوسی در شرح پادشاهی انوشیروان به رفتن «روزبه» پزشك همراه یك گروه پزشكی به كشور هندوستان، آن هم برای به دست آوردن گیاهان طبی اشاره می‌كند:

چو «برزوی» بنهاد سر سوی كوه
برفتند با او پزشكان گروه

برفتند هر كس كه دانا بدند
به كار پزشكی توانا بدند

گیاهان ز خشك و ز تر برگزید
ز پژمرده و هرچه رخشنده بید

حالا خوب است دوباره سراغ قصه تولد رستم و آن عمل سزارین رودابه برویم و از نكته‌های جالب آن یاد كنیم، آنجا كه موبد پزشك - به دستور سیمرغ- مرهمی از كوبیده برگ‌های گیاهی مخصوص تهیه كرده و آن را با شیر و مشك آمیخته و در سایه آن را خشك كرده و خشك كرده‌اش را بر نقاط زخمی ناشی از عمل سزارین رودابه -مادر رستم- می‌گذارد. در آنجا نیز فردوسی چنین سروده است:

گیاهی كه گویمت با شیر و مشك
بكوب و بكن هر سه در سایه خشك

بر آن مال، از پس یكی بر من
خجسته بود سایه فرمن

كه نكته‌اش توصیه به خشك كردن مرهم در سایه است تا مبادا خواص آن داروی معجونی بر اثر تابش آفتاب از بین برود؛توصیه‌ای كه امروزه هم در نگهداری بسیاری از داروها به قوت خود باقی است و روی برخی از آنها نوشته می‌شود: «لطفا این دارو به دور از تابش آفتاب نگهداری شود» و نشان می‌دهد كه فردوسی حكیم، از راز تابیدن آفتاب روی برخی معجون‌ها و داروهای تلفیقی گیاهی باخبر بوده است و در جریان لشكركشی كیكاووس به دیار مازندران و جنگ او با دیو سپید نیز چشم بسیاری از سربازان ایرانی دچار كوری موقت می‌شود كه احتمال داده‌اند به خاطر گاز اشك‌آور سیر بوده كه توسط دیو سپید متصاعد شده است!

چنین عارضه‌ای به سربازان ایرانی وارد می‌شود و فردوسی حكیم نقل می‌كند كه رستم پس از كشتن دیو سپید به درمان چشم‌های سربازان ایرانی می‌شتابد و موبد پزشكان را می‌گوید كه با چكاندن خون جگر دیو سپید در چشم سربازان آنها را درمان كند؛ موضوعی كه در حال حاضر نیز صحت دارد و تداعی‌كننده تاثیر ویتامین A موجود در جگر سفید گوسفند و تاثیر آن بر افزایش بینایی چشم است. فردوسی در این‌باره گفته است:

چنین گفت فرزانه مردی پزشك
كه چون خون او را بهستان سرشك

چكانی سه قطره به چشم اندرون
شود تیرگی پاك با خون برون


تک بیتی‌ های پزشكی فردوسی

فردوسی تك‌بیتی‌های پزشكی زیادی هم دارد مثل:

ز نیرو بود مرد را راستی
ز سستی، كژی آید و كاستی

و در باب پرخوری نیز تك‌بیت زیبایی دارد که:

نباشد فراوان خورش تندرست
بزرگ آنكه او تندرستی بجست

 

بیشتر بدانید : از فرار تا تنگدستی فردوسی برای تهیه جهیزیه دخترش...

بیشتر بدانید : خواب و رویا در شاهنامه فردوسی

بیشتر بدانید : نگاهی به جهان واژگان فردوسی

 

گردآوری: گروه  فرهنگ و هنر سیمرغ
seemorgh.com/culture
منبع:salamatiran.com