خواب و رویا در شاهنامه فردوسی
در همه فرهنگ‌ها و نیز در همه ادیان و مذاهب، طبیعت خواب و خواب دیدن و دنیای پر رمز و راز رویا، پیوسته توجه بسیاری از انسان‌ها را - از خواص و عوام - به خود جلب كرده و بخش بزرگی از...  

رویا در شاهنامه، ابزار شناخت شهودی وسیله ای برای ادراك ماورای طبیعی ا ست


نویسنده: پروفسور سید حسن امین - استاد پیشین كرسی حقوق دانشگاه گلاسگو كالیدونیا، انگلستان

اهمیت خواب و رویا

در همه فرهنگ‌ها (اعم از شرقی و غربی، قدیم و جدید، دینی و سكولار) و نیز در همه ادیان و مذاهب (اعم از آریایی و سامی ‌و خاور دور)، طبیعت خواب و خواب دیدن و دنیای پر رمز و راز رویا، پیوسته توجه بسیاری از انسان‌ها را - از خواص و عوام - به خود جلب كرده و بخش بزرگی از فرهنگ، اساطیر، اعتقادات دینی و ادبیات هر سرزمین را به خود اختصاص داده است. از روزگاران كهن تا امروز، اندیشه‌های گوناگون و باورهای متفاوت در باره خواب و رویا، روان بوده است. در فلسفه غرب برابر نظریه‌های فیلسوفان یونان، «نفس ناطقه» در بعضی احوال و ازمان به مرتبه روحانی خود و اصل و متصل می‌شود. به قول سقراط، رویا صدای وجدان انسان است؛ باید آن را درست دانست و از آن اطاعت كرد. به قول ارسطو ، عقل فعال = «عقل كلی» در رویای صادقه، صورتی از حقایق را به «عقل جزئی» نائم ارائه یا القا می‌كند. در فلسفه شرق نیز، رویا حاصل فاصله گرفتن روح از حواس ظاهری و میل آن به قوای باطنی است، به این معنی كه انسان گاهی در عالم خواب به ادراك حقایق هستی و وقایع آینده موفق می‌شود و از این رهگذر، به ادراك و معرفت شهودی دست می‌یابد.

این احوال اگر در عالم بیداری و هشیاری روی دهد، به آن «مكاشفه» می‌گویند و اگر در عالم خواب طبیعی پیش آید، در صورتی كه شفاف باشد، «رویای صادقه» است و در صورتی كه ضعیف و مبهم باشد، پیام آن باید با تفسیر و تجزیه و تحلیل (تعبیر)، روشن شود. به قول ابن سینا، قوه متخیله در حالت خواب، به عالم قدس متصل می‌شود و از طریق حس مشترك =( بنطاسیا) به كشف و الهام نایل می‌گردد. شیخ شهاب الدین سهروردی نیز در مقوله خواب و رویای صادقه، نظری موافق و مطابق ابن سینا دارد. جالب است كه در رساله‌های رمزی این هر دو فیلسوف بزرگ نیز كه به سیر و سلوك روح بشر در مراتب و منازل عرفانی اختصاص دارد، ارتباط عقل جزئی سالك با عقل فعال یا پیر و مرشد معنوی و یا فرشته حامی‌همیشه در حالت خواب اتفاق می‌افتد. این چنین خوابی ا ست كه به قول مولانا از بیداری بهتر است:

بس عجب در خواب روشن می‌شود

دل درون خواب، روزن می‌شود

گذشته از ادبیات فلسفی و عرفانی، در حوزه ادبیات حماسی نیز خواب‌های اهورایی یا رویاهای صادقه، تمهیدی فراحسی و متافیزیكی است كه قهرمانان حماسه را یاری می‌دهد و از رهگذر ضمیر ناخودآگاه، به رخدادهای آینده رهبری می‌كند و به آنان هشدار می‌دهد. نوشتار حاضر، نگرش فردوسی در شاهنامه را به خواب‌های اهورایی و رویاهای صادقه بررسی می‌كند.

بیشتر بدانید : مرور قصه هایی که حافظه ی تاریخی یک ملت است: شاهنامه فردوسی

نگرش فردوسی به رویا

فردوسی در شاهنامه، مكرر رویای صادقه یا خواب اهورایی را پنجره ای به جهان غیب و ابزاری برای شناخت غیر محسوس شناسایی می‌كند. برای نمونه، در گزارش زندگانی خسرو انوشیروان در همان سرآغاز داستان «خواب دیدن نوشین روان و به درگاه آمدن بوذرجمهر» قبل از سخن گفتن از خواب معروف انوشیروان كه تعبیر آن موجب بركشیده شدن بزرگمهر شد، در باره اهمیت خواب می‌گوید:

    نگر خواب را بیهده نشمری
    یكی بهره دانش ز پیغمبری
    به ویژه كه شاه جهان بیندش
    روان درخشنده بگزیندش
    ستاره زند رای با چرخ ماه
    سخن‌ها پراكنده گردد به راه
    روان‌های روشن ببیند به خواب
    همه بودنی‌ها چو آتش در آب

مفهوم بیت نخستین، آن است كه رویا یكی از «بهره»ها =(بخش‌ها) نزول وحی به پیامبران است. مفهوم بیت سوم آن است كه ستارگان آسمان با «چرخ ماه» (افلاك) كه به عقیده قدما دارای نفس مجردند، در باره سرنوشت مردم روی زمین و پیشامدهای آینده جهان، رای زنی می‌كنند و بعد روان‌های روشن و نفوس نورانی (بویژه پیامبران، شاهان و پهلوانان) در حال خواب، آنچه را كه ستارگان و عقول فلكی از آن آگاهی دارند، در عالم رویا مشاهده می‌كنند و بدین گونه از آینده باخبر می‌شوند. به عبارت دیگر اكثر رویدادها و تحولات مهم زمینی، پیش از آنكه در عالم خارج صورت وقوع یابند، برای كسانی كه در حال خواب به جهان برین متصل شوند، به گونه ای نمادین و سمبولیك مجسم می‌شوند. لذا رویا در نظر فردوسی (همچنان كه نه تنها در اغلب ادیان و مذاهب بلكه در فلسفه یونانی و مخصوصا در نظر سقراط و افلاطون نیز) دریچه ای به عالم غیب است.

در اغلب موارد، رویا در شاهنامه وسیله ای برای غیب گویی شناخته شده است. برای نمونه یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی در نامه ای كه به ماهوی سوری و مرزبان خراسان نوشته است، از خواب انوشیروان در خصوص حمله تازیان به ایران چنین یاد كرده است:

   كه نوشین روان دیده بد این به خواب
    كز این تخت بپراكند رنگ و تاب
    چنان دید كز تازیان صد هزار
    هیونان مست و گسسته مهار
    گذر یافتندی به اروند رود
    به چرخ زحل برشدی تیره دود...
    كنون خواب را پاسخ آمد پدید
    ز ما بخت گردون بخواهد كشید
    شود خوار هر كس كه بود ارجمند
    فرومایه را بخت گردد بلند
    پراكنده گردد بدی در جهان
    گزند آشكارا و خوبی نهان

 گزارش موردی رویاها در شاهنامه

در شاهنامه، رویا، اساس بسیاری از جنگ‌ها، قتل‌ها، ازدواج‌ها، كنش‌ها و واكنش‌هاست و اغلب رویدادهای مهم پیش از آنكه در عالم خارج، واقع شود، در عالم رویا به شاهان و پهلوانان ظاهر شده است. فردوسی در مجموع سی و چهار بار در شاهنامه از خواب و رویا سخن در میان آورده است؛ از جمله: خواب كیخسرو، خواب‌های سام (دو خواب)، خواب گشتاسب، خواب بابك نیای اردشیر (دو شب پیاپی)، خواب كتایون (دختر قیصر و مادر اسفندیار)، خواب رودابه، خواب كیقباد، خواب افراسیاب، خواب طوس، خواب سیاووش، خواب پیران، خواب گودرز، خواب جریره (مادر فرود)، خواب ضحاك، خواب رستم، خواب‌های كید هندی (دو خواب)، خواب بهرام چوبین (دو خواب)، خواب انوشیروان و سرانجام خواب خود فردوسی.
رویاهای ذكر شده در شاهنامه را به سه دسته می‌توان تقسیم كرد: اول رویاهای دوران اساطیری، دوم رویاهای دوران تاریخی، سوم رویاهای عصر فردوسی و به اختصاص رویای شخص فردوسی.
    

رویاهای دوران اساطیری

در اساطیر ایرانی، رویا به زبان نمادین و سمبولیك از آینده خبر می‌دهد. در بخش اساطیری شاهنامه، آفتاب نماد تولد، ابر نماد سروش، باز نماد قدرت و سلطنت، كوه آتش، نماد آتش افروزی و جنگ است. از میان سی رویایی كه در بخش اساطیری شاهنامه ذكر شده است، ما یازده رویا را در اینجا گزارش می‌كنیم:
   

 خواب گشتاسب

گشتاسب، پیش از رسیدن به پادشاهی، سلطنت خود را به خواب می‌بیند و آن را برای همسرش كتایون نقل می‌كند:
    چنین داد پاسخ كه من بخت خویش
    بدیدم به خواب افسر و تخت خویش
    

خواب كید

كید (پادشاه هند در زمان فتوحات اسكندر مقدونی) چندین شب متوالی صحنه خاصی را مكرر به خواب می‌بیند كه:
    یكی شاه بد هند را، كید نام
    خردمند و بینادل و شادكام
    دمادم به ده شب پس یك دگر
    همی‌خواب دید، این شگفتی نگر
كید تمام حكیمان را گرد كرد و از ایشان انجمنی ساخت تا خواب او را تعبیر كنند، ولی كسی از عهده تعبیر آن برنیامد تا آنكه مهران، آن را تعبیر كرد و گفت كه اسكندر با سپاهی به هند حمله خواهد كرد و تنها راه نجات، آشتی و صلح با اسكندر از طریق اهدای دختر، فیلسوف، پزشك و قدح خاص شاه به اسكندر است:
    چو بشنید مهران ز كید این سخن
    بدو گفت از این خواب دل برمكن
    نه كمتر شود بر تو نام بلند
    نه آید بر این پادشاهی گزند
    

خواب سام

در داستان زال، سام (نیای رستم) مردی هندو را سوار بر اسب به خواب می‌بیند كه به او مژده تولد فرزندی می‌دهد و سام پس از بیداری رویای خود را برای موبدان نقل می‌كند:
    چو بیدار شد، موبدان را بخواند
    وزین در سخن چند گونه براند
    بدیشان بگفت آنچه در خواب دید
    جز آن هرچه از كاردانان شنید
هنگامی‌كه زال متولد می‌شود، چون سپید موی است، سام او را در البرزكوه رها می‌كند و پس از آن شبی در خواب می‌بیند كه فرزندش زنده مانده است. سام از موبدان تعبیر این خواب را می‌خواهد و آنان می‌گویند كه همه جانوران از شیر و پلنگ و ماهی تا حیوانات اهلی، بچه خود را پرورش می‌دهند و به كوه افكندن فرزند، خلاف فرمان ایزد است. لذا سام به كوه می‌رود و فرزند خود را باز می‌یابد.
   

خواب افراسیاب

هنگامی‌كه سیاوش در بلخ است، سپاه ایران به سرداری رستم، لشكر تورانیان را شكست می‌دهد. افراسیاب كه در آن زمان در سغد به سر می‌برد، در مقام تدارك این شكست، جشنی برای سپاه خود برپا می‌كند تا سپاه خود را آماده جنگی دیگر با ایران كند اما همان شب، كابوسی به خواب می‌بیند كه در بیابان خشك و پر مار خیمه زده است و بر اثر گردبادی سراپرده اش به خطر می‌افتد و سربازانش كشته می‌شوند و خود او اسیر سپاه ایران می‌شود. افراسیاب این خواب را به گرسیوز و وزیرش پیران ویسه باز می‌گوید:
    بیابان پر از مار دیدم به خواب
    زمین پر ز گرد، آسمان پر عقاب
   

خواب سیاوش

سیاوش (فرزند كیكاووس) در حالی كه به دلیل بیماری همسرش فرنگیس (دختر افراسیاب) از رفتن نزد افراسیاب پوزش خواسته است، به خواب می‌بیند كه كشته شده است و سراسیمه از خواب بیدار می‌شود و به همسرش فرنگیس می‌گوید:
    چنان دیده ام، سرو سیمین به خواب
    كه بودی یكی بی كران رود آب
    یكی كوه آتش به دیگر كران
    گرفته لب آب نیزه روان
    ز یك سو شدی آتش تیز گرد
    برافروختی زو سیاوخش گرد
    سیاوش بدو گفت كان خواب من
    به جای آمد و تیره شد آب من
تعبیر این خواب، آن است كه در پی عذر خواهی سیاوش از رفتن به دربار افراسیاب، گرسیوز به دسیسه چینی می‌پردازد. سیاوش بر اثر دیدن آن خواب، به سرنوشت محتوم خود پی می‌برد و عاقبت هم در جنگ با افراسیاب كشته می‌شود.
   

خواب گودرز

گودرز فرزند گشواد كه از پهلوانان بزرگ ایران است، در خواب از وجود كیخسرو (فرزند سیاوش) در توران آگهی می‌یابد:
    چنان دید گودرز یك شب به خواب
    كه ابری برآمد از ایران پر آب
    بر آن ابر پران خجسته سروش
    به گودرز گفتی كه بگشای گوش
    به توران یكی شهریار نو است
    كجا نام او شاه كیخسرو است
سروش در این رویا به شكل ابر در نظر گودرز گشواد نمایان می‌شود و به او مژده می‌دهد كه كیخسرو در توران است. در پی این خبر، گودرز، فرزندش گیو را به توران می‌فرستد تا كیخسرو را برای انتقام گرفتن از افراسیاب به ایران بیاورد.
   

خواب كیخسرو

    هنگامی ‌كه كیخسرو از پادشاهی سر می‌خورد و مدت پنج هفته گریان و خروشان به درگاه خدای می‌نالد، عاقبت سروش را به خواب می‌بیند:
    بخفت او و روشن روانش نخفت
    كه اندر جهان با خرد بود جفت
    چنان دید در خواب كو را به گوش
    نهفته بگفتی خجسته سروش
    كه ای شاه نیك اختر نیك بخت
    بسودی بسی یاره و تاج و تخت
    اگر زین جهان تیز بشتافتی
    كنون آنچه جستی همه یافتی
    

خواب كتایون

كتایون (دختر قیصر) شوهر آینده خود را به خواب می‌بیند:
    كتایون چنان دید یك شب به خواب
    كه روشن شدی كشوری آفتاب
    یكی انجمن مرد پیدا شدی
    از انبوه مردم ثریا شدی
    سر انجمن بود بیگانه ای
    غریبی دل آزاد فرزانه ای
    

خواب ضحاك

 ضحاك چهل سال پیش از نابودی اش شبی در خواب دید كه سه مرد جنگی، ناگهان در مقابل او پیدا شدند كه او را از دیدن آنها وحشت گرفت. موبدان خواب او را چنان تعبیر كردند كه فریدون سر و تخت او را به خاك خواهد افكند:
    چنان دید كز كاخ شاهنشهان
    سه جنگی پدید آمدی ناگهان
    دو مهتر یكی كهتر اندر میان
    به بالای سرو و به فر كیان
    كمر بستن و رفتن شاهوار
    به جنگ اندرون گرزه گاوسار
ضحاك در خواب مشاهده می‌كند در حالی كه آن سه سوار طناب به گردن او انداخته اند، او را به كوه دماوند می‌برند:
    دمان پیش ضحاك رفتی به جنگ
    نهادی به گردن برش پالهنگ
    همی‌ تاختی تا دماوند كوه
    كشان و دوان از پس اندر گروه
 ضحاك از آن پس در خواب می‌بیند كه پادشاهی و تاج و تختش توسط فریدون نابود می‌شود:
    كسی را بود زین سپس تخت تو
    به خاك اندر آرد سر و بخت تو
    كجا نام او آفریدون بود
    زمین را سپهری همایون بود
البته این رویای ضحاك به حقیقت می‌پیوندد و كاوه آهنگر به یاری فریدون می‌شتابد و با سپاهی كه از نقاط مختلف ایران جمع می‌كنند، ضحاك را دستگیر كرده و در پشت كوه دماوند به بند می‌كشند.

خواب بابك

بابك پادشاه ایران، به خواب می‌بیند كه پسرش ساسان بر پیلی سوار است. معبران آن را چنین تعبیر می‌كنند كه ساسان به سلطنت خواهد رسید:
    كسی را كه بینند زین سان به خواب
    به شاهی برآرد سر از آفتاب
    

 خواب پیران ویسه

پیران ویسه، سیاوش را كه به دست افراسیاب در توران بر اثر توطئه به قتل رسیده است، به خواب می‌بیند. سیاوش در عالم رویا به پیران ویسه می‌گوید كه از او فرزندی به نام كیخسرو در توران باقی است و باید او را از توران به ایران آورد تا بر تخت سلطنت بنشیند:
    چنان دید سالار پیران به خواب
    كه شمعی برافروختی ز آفتاب
    سیاوش بر شمع تیغی به دست
    به آواز گفتی: نشاید نشست
    كزین خواب نوشین سر آزاد كن
    ز فرجام گیتی یكی یاد كن
    كه روزی نوآیین و جشنی نو است
    شبی سور آزاده كیخسرو است

رویاهای دوران تاریخی

 از ویژگی‌های رویاهای گزارش شده در بخش تاریخی شاهنامه این است كه اغلب آنها با روایت‌های مندرج در متون حدیث و تفسیر و تواریخ ایران پس از اسلام، همخوانی دارد، به نحوی كه برای پژوهشگر آگاه، رگه‌های تاثیرپذیری گزارش فردوسی از فرهنگ اسلامی ‌در این موارد كاملا آشكار است. در اینجا ما برای نمونه به دو خواب انوشیروان اشاره می‌كنیم:

خواب انوشیروان درباره پیامبر اسلام

فردوسی در شاهنامه خواب مشهور انوشیروان را كه مسلمانان، آن را یكی از معجزات پیامبر اسلام و از «دلایل» و «شواهد» نبوت آن حضرت ثبت كرده اند، نقل می‌كند. این خواب همان است كه در بسیاری متون همچون تاریخ بلعمی و فارسنامه ابن بلخی آمده است كه خسرو انوشیروان، خود در شب ولادت حضرت رسول خواب دید كه كنگره ایوان مدائن به زمین افتاد و نوری از جانب حجاز بتابید كه جهان را روشن ساخت. همان شب، «موبدان موبد» یعنی بزرگ‌ترین موبد رسمی‌ دولت ساسانی نیز به خواب دید كه اشتران كوچك تازیان بر اشتران بزرگ ایرانی غالب شدند. در پی بازگویی این خواب‌ها بود كه از سوی خسرو انوشیروان به نعمان بن منذر، حاكم حیره دستور داده شد تا بهترین معبر عرب را برای تعبیر خواب وی احضار كنند. صدور فرمان مزبور بنا به روایات اسلامی ‌به تعبیر این خواب، از سوی شق و سطیح كاهن می‌انجامد. فردوسی همین مضامین را در شاهنامه چنین به نظم درآورده است:
    فراوان بر آن عهد، كسری گریست
    پس از عهد، یك سال كسری بزیست
    در این سال، یك شب نیایش كنان
    به خواب اندرون شد ستایش كنان
    چنان دید روشن روانش به خواب
    كه در شب برآمد یكی آفتاب
    چهل پایه نردبان از برش
    كه می‌رفت تا اوج كیوان سرش
    برآمد برین نردبان از حجاز
    خرامان خرامان به كشی و ناز
    جهان قاف تا قاف پر نور كرد
    به هر جا كه بد ماتمی، سور كرد
    در آفاق هر جا ز نزدیك و دور
    نبد كان نه از فر او یافت نور
    به هر جا كه بد نور نزدیك راند
    جز ایوان كسری كه تاریك ماند

 سپس به گزارش فردوسی، بزرگمهر، تعبیر این خواب انوشیروان را برای او بازگفت، لیكن از آنجا كه فردوسی، اسلام باور و شیعی مذهب است، در گزارش تعبیر خواب انوشیروان، خود، حقانیت اسلام و معجزات پیامبر (از جمله شق القمر) را از زبان بزرگمهر به نظم درآورده است، در حالی كه مسلم و ثابت است كه بزرگمهر، سال‌ها پیش از ظهور اسلام نمی‌تواند از وقوع چنین معجزه ای كه هنوز اتفاق نیفتاده است، آگاهی داشته باشد. پس باید اعتراف كرد كه این گفتار، نمودی از باورهای خالق شاهنامه است كه در مقام گزارش خواب انوشیروان و تعبیر آن از سوی بزرگمهر، باورهای اسلامی ‌خویش را بر آن گزارش افزوده و گفته است:

    از این روز در تا چهل سال بیش
    نهد مردی از تازیان پای پیش
    كه در پیش گیرد ره راستی
    بپیچد ز هر كژی و كاستی
    به هم برزند دین زرتشت را
    به مه چون نماید سرانگشت را
    به دو نیمه گردد ز انگشت او
    به كوشش نبیند كسی پشت او
    به تخت سایه پایه برآید بلند
    دهد مر جهان را به گفتار پند
    پس از وی ز تو یك نبیره بود
    كه با پیل و كوس و تبیره بود
    سپاهی بتازد بر او، از حجاز
    اگرچه ندارد سلیح و جهاز
    ز تخت اندر آرد مر او را به خاك
    ز گردان كند مر جهان جمله پاك
    بیفتد همه رسم جشن سده
    شود خاكدان جمله آتشكده
    به گشتاسب، جاماسب خود گفته بود
    از این راز و این راه آشفته بود
   

خواب دیگر انوشیروان 

انوشیروان در عالم رویا دید كه درختی در كنار كاخ او روییده است و در كنار آن، گرازی با او از یك پیاله شراب می‌نوشد. تعبیر این خواب به دست بزرگمهر نوجوان موجب بركشیده شدن بزرگمهر شد. فردوسی پیش از ورود به این داستان، در باره اهمیت خواب به طور عام و خوابی كه «شاه جهان» (به عنوان نماد كل كشور) دیده باشد، به طور خاص (با گوشه چشمی ‌به روایت معروف اسلامی ‌كه رویا را جزئی از اجزای نبوت می‌داند)، می‌گوید:

    نگر خواب را بیهده نشمری
    یكی بهره دانش ز پیغمبری...
    شبی خفته بد شاه نوشین روان
    خرد پیر و بیدار و دولت جوان
    چنان دید در خواب كز پیش تخت
    برستی یك خسروانی درخت
    شهنشاه را دل بیاراستی
    می‌و رود و رامشگران خواستی
    ابا آن بر آنگاه آرام و ناز
    نشستی یكی تیزدندان گراز
    نشستی و می‌خوردن آراستی
    می‌از جام نوشین روان خواستی

بزرگمهر، این خواب را چنین تعبیر می‌كند كه جوانی در شبستان شاه، خود را به شكل زنان درآورده و جامه زنان پوشیده و با یكی از همسران شاه، نرد عشق می‌بازد:

    چنین داد پاسخ كه در خان تو
    میان بتان شبستان تو
    یكی مرد برناست كز خویشتن
    به آرایش جامه كرده است زن

این حكایت البته از شاهنامه به متون منثور پارسی راه یافته است و از جمله در جوامع الحكایات محمد عوفی و لطایف الطوائف فخرالدین علی صفی هم آمده است.
    

رویای شخص فردوسی

خوابی كه فردوسی، خود درباره سلطان محمود غزنوی دیده است، نیز در شاهنامه ذكر شده است، هرچند می‌دانیم كه این خواب، در واقع، به خلاف میل فردوسی تعبیر شد:

    بر اندیشه شهریار زمین
    بخفتم شبی لب پر از آفرین
    چنان دید روشن روانم به خواب
    كه رخشنده شمعی برآمد ز آب
    همه روی گیتی شب لاژورد
    از آن شمع، گشتی چو یاقوت زرد
    نشسته بر او شهریاری چو ماه
    یكی تاج بر سر به سان كلاه
    رده بركشیده سپاهش دو میل
    به دست چپش هفتصد ژنده پیل
    یكی پاك دستور پیشش به پای
    به داد و به دین شاه را رهنمای
    مرا خیره گشتی سر از فر شاه
    و ز آن ژنده پیلان و چندان سپاه
    چو آن چهره خسروی دیدمی
    از آن نامداران بپرسیدمی ‌كه این چرخ و ماه است یا تاج و گاه؟
    ستاره ست پیش اندرش یا سپاه؟
    یكی گفت: كاین شاه روم است و هند
    ز قنوج تا پیش دریای سند
    به ایران و توران، ورا بنده اند
    به رای و به فرمان او زنده اند
    جهاندار محمود، شاه بزرگ
    به آبشخور آرد همه میش و گرگ
    چو كودك لب از شیر مادر بشست
    به گهواره محمود گوید نخست
   

نتیجه

رویا در شاهنامه، ابزار شناخت شهودی و وسیله ای برای ادراك ماوراء طبیعی ا ست. اكثر رویدادهای مهم، پیش از وقوع در خواب به پهلوانان و پادشاهان الهام شده است.
فردوسی به تعبیر خواب معتقد بوده و معبران در شاهنامه اغلب موبدان، حكیمان و روحانیان بزرگ بوده اند كه توانسته اند حوادث آینده را با تعبیر درست، پیشگویی كنند.
با این همه، در نهایت امر، تجربه شخصی فردوسی از خواب دیدن «جهاندار محمود، شاه بزرگ» درست از آب درنیامد و سلطان محمود، قدر این كار خطیر را نشناخت.

بیشتر بدانید : زنان نامدار در شاهنامه فردوسی + عکس

بیشتر بدانید : به بهانه زادروز فردوسی : سر آمد کنون قصه یزدگرد

بیشتر بدانید : طب به روایت فردوسی

 

گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
seemorgh.com/culture
منبع: resalat-news.com