شبهای خفاشی
بیتردید وقایع و حوادثِ اجتماعی یكی از منابع الهام برای خلق آثار ادبیاتند. نمونه آن هم در ادبیات كم نیستند. به عنوان مثال رمان «هومر و لنگلی» تازهترین اثر دكتروف از این دست است كه بر اساس ماجرای عجیب زندگی برادران هومر و لنگلی كالیر به نگارش در آمده است. ماجرای دو برادری كه در منزل خود زباله جمع میكردند. یا رمانهایی كه بعد از حوادث تاریخی، اجتماعی، سیاسیای مثل پدیده جنگ جهانی و یا همین جنگهای اخیر به نگارش درآمدهاند و همچنین آثاری كه پس از انفجار برجهای دوقلوی نیویورك یا حوادث و رویدادهای دیگر نوشته شدهاند. اما شاید بهره گیری از چنین الهاماتی در ادبیات ما، البته به غیر از تاثراتی كه انقلاب و جنگ، ناگزیر بر ادبیات ما داشته، بسیار محدودتر باشد.
ادبیات ما هنوز به شكلی از خود كه در آن بتواند به روز و برگرفته از جریانات روز باشد، بدهكار است و بنابه دلایلی كه میتواند محلی برای بحث باشد، كمتر متاثر از جریانات اجتماعی، سیاسی، تاریخی و حتی حوادث اجتماعی است. حال آنكه اینگونه وقایع یكی از غنیترین منابع برای خلق آثار ادبی است و نیز محلی برای اندیشه و تحلیل. ضمن آنكه چنین بازتابی از وقایع در آثار ادبی ست كه ادبیات را به مرجعی برای مطالعات فرهنگی و اجتماعی بدل میسازد. از این منظر، رمان «خفاش شب» تازهترین اثرِ سیامك گلشیری را میتوان اثری دانست كه با الهام گرفتن از یك پرونده مهم و تاثیرگذار جنایی و آمیختن آن با تخیل و تحلیلهای روانشناسانه و جامعهشناسانه به نگارش درآمده است. خفاش شب، در هفت فصل و از زبان دانای كل روایت میشود. توالی و ترتیب زمانی منظمی ندارد و ضمن روایت، سعی دارد تا به تحلیل یك پدیده اجتماعی به نام قتلهای زنجیرهای بپردازد.
ادبیات ما هنوز به شكلی از خود كه در آن بتواند به روز و برگرفته از جریانات روز باشد، بدهكار است و بنابه دلایلی كه میتواند محلی برای بحث باشد، كمتر متاثر از جریانات اجتماعی، سیاسی، تاریخی و حتی حوادث اجتماعی است. حال آنكه اینگونه وقایع یكی از غنیترین منابع برای خلق آثار ادبی است و نیز محلی برای اندیشه و تحلیل. ضمن آنكه چنین بازتابی از وقایع در آثار ادبی ست كه ادبیات را به مرجعی برای مطالعات فرهنگی و اجتماعی بدل میسازد. از این منظر، رمان «خفاش شب» تازهترین اثرِ سیامك گلشیری را میتوان اثری دانست كه با الهام گرفتن از یك پرونده مهم و تاثیرگذار جنایی و آمیختن آن با تخیل و تحلیلهای روانشناسانه و جامعهشناسانه به نگارش درآمده است. خفاش شب، در هفت فصل و از زبان دانای كل روایت میشود. توالی و ترتیب زمانی منظمی ندارد و ضمن روایت، سعی دارد تا به تحلیل یك پدیده اجتماعی به نام قتلهای زنجیرهای بپردازد.
شاید پررنگترین خاطره هر كدام از ما از قتلهای زنجیرهای، واقعهای باشد كه در اواسط دهه 70 اتفاق افتاد. مردی مشهور به «خفاش شب» كه زنها و دختران جوان زیادی را به بدترین وجه در منطقه غرب تهران مورد اذیت و آزار و كشتار قرار میداد.
این جریان اگرچه میتواند منبعی برای نگارش رمانی مفصل و خواندنی باشد، اما بر خلاف وعدهای كه عنوانِ رمان میدهد، به خودی خود، دستمایه رمان قرار نگرفته است. در حقیقت «خفاش شب» بر اساس حادثهای كه پس از پایان جریانات قتلهای زنجیرهای رخ داده، بهنگارش درآمده است. مردی كه تقریبا به شیوه خفاش شب و به تقلید از او، دست به قتل و ایجاد رعب و وحشت میزد. چنان كه در رمان هم اشاره میشود كه قاسم، تاكید داشته كه غلام خطاب شود!
این جریان اگرچه میتواند منبعی برای نگارش رمانی مفصل و خواندنی باشد، اما بر خلاف وعدهای كه عنوانِ رمان میدهد، به خودی خود، دستمایه رمان قرار نگرفته است. در حقیقت «خفاش شب» بر اساس حادثهای كه پس از پایان جریانات قتلهای زنجیرهای رخ داده، بهنگارش درآمده است. مردی كه تقریبا به شیوه خفاش شب و به تقلید از او، دست به قتل و ایجاد رعب و وحشت میزد. چنان كه در رمان هم اشاره میشود كه قاسم، تاكید داشته كه غلام خطاب شود!
رمانِ سیامك گلشیری با جذابیتِ زیاد و دلهرهآور كه در نیمه اولِ رمان بیشتر است تا نیمه آخر، به روایت ماجرای مراد و قاسم میپردازد؛ حال آنكه انتظار میرود با توجه به مضمونی كه انتخاب نموده است، از زاویهای تحلیلیتر به ماجرا نگاه كند. هرچند كه برآن بوده كه چنین كند. داستان در سطح اول، به شرح چگونگی دزدیده شدن و قتل چند زن و دختری میپردازد كه طعمه قاسم و مراد شدهاند. ضمن آنكه به صورت فرعی و خیلی مختصر به روایت زندگی خصوصی قاسم نیز میپردازد. بیآنكه بر آن باشد تا مخاطب را با جزئیات زندگی همدستِ قاسم یعنی مراد هم آشنا بكند.
با اینحال در لایهای عمیقتر میكوشد تا به تحلیلِ روانشناسانهای از شخصیت و كنش قاسم برسد. رمان اگرچه قساوت و خشونتِ قاسم را به عنوانِ یك «جانی» نشان میهد اما از وجوه دیگر شخصیتی او نیز غافل نیست. اینكه قاسم بیشك یك قربانی است. قربانی كه محصولِ بیماری و بیعدالتی و بیتوجهی یك اجتماع است. ضمن آنكه او یك انسان است و این پسیكه یا بیماری روحی به تمام وجوه انسانی او تسری پیدا كرده است، تا آنجا كه نفرت و عشق در او به یك میزان دچار آلودگی و مرض شده است. چنین وجهی در رابطه قاسم با نامادریاش و جریانِ قتلِ شوهرِ نامادری – توجه كنید به تركیبِ چنینِ عنوانی كه به خودی خود میتواند چه معنایی را در پی داشته باشد – نمود یافته است.
با اینحال در لایهای عمیقتر میكوشد تا به تحلیلِ روانشناسانهای از شخصیت و كنش قاسم برسد. رمان اگرچه قساوت و خشونتِ قاسم را به عنوانِ یك «جانی» نشان میهد اما از وجوه دیگر شخصیتی او نیز غافل نیست. اینكه قاسم بیشك یك قربانی است. قربانی كه محصولِ بیماری و بیعدالتی و بیتوجهی یك اجتماع است. ضمن آنكه او یك انسان است و این پسیكه یا بیماری روحی به تمام وجوه انسانی او تسری پیدا كرده است، تا آنجا كه نفرت و عشق در او به یك میزان دچار آلودگی و مرض شده است. چنین وجهی در رابطه قاسم با نامادریاش و جریانِ قتلِ شوهرِ نامادری – توجه كنید به تركیبِ چنینِ عنوانی كه به خودی خود میتواند چه معنایی را در پی داشته باشد – نمود یافته است.
از این رو در بستر واقعگرایانه و منطقی متن و مطابقتهای آن با اجتماع است كه قاسم را به عنوان یك بیمار میپذیریم و به جای اینكه با او خشمگین شویم، دچار احساسی انسانی میشویم. به نظر میرسد كه این بزرگترین حرف رمان خفاش شب است كه به شیوهای داستانی مطرح شده. اما بهطور حتم بیراه نیست اگر بعد از پایان بردن رمان، دلمان بخواهد بیشتر از زندگی پدر قاسم و رابطه غریباش با مادر و نامادری قاسم بدانیم. از این رو كه پدر قاسم را میتوان به لحاظی منشا بخش بزرگی از تلخیكامیها و انحرافات روحی و شخصیتی قاسم دانست. به این دلیل كه زندگیش به عنوان گره اصلی در روایت، به عمد در ابهام میماند. و از این جهت است كه میگوئیم رمان در وجه تحلیلی خود نسبت به قدرتی كه در وجهِ روایی و قصوی داشته، موفق نبوده.
این در حالیست كه از كنار شخصیتهایی كه طعمه قاسم قرار میگیرند، اغلب با شتاب و بیتاملی گذر شده است. زنهایی كه با عنوان زن لاغر، زن چشم درشت، زنی با ناخنهای بنفش و...نامیده میشوند و معلوم نیست چرا اینقدر سریع و زود، آنهم در آن ساعت از شب، فریب مردهایی را میخورند كه در رمان حتی توصیف دقیقی از سر و وضعشان نمیشود تا دستكم این عكسالعمل را از جانب آن زنان باورپذیرتر كند.
این در حالیست كه از كنار شخصیتهایی كه طعمه قاسم قرار میگیرند، اغلب با شتاب و بیتاملی گذر شده است. زنهایی كه با عنوان زن لاغر، زن چشم درشت، زنی با ناخنهای بنفش و...نامیده میشوند و معلوم نیست چرا اینقدر سریع و زود، آنهم در آن ساعت از شب، فریب مردهایی را میخورند كه در رمان حتی توصیف دقیقی از سر و وضعشان نمیشود تا دستكم این عكسالعمل را از جانب آن زنان باورپذیرتر كند.
شاید به این دلیل كه به زعم نویسنده، بنا براین بوده كه این شخصیتها، یعنی قاسم و مراد بیشتر در ذهنِ مخاطب شكل بگیرند و پرداخته شوند تا منطبق بر نمونههای بیرونیشان در نظر آیند. رمان «خفاش شب» خوشخوان و پركشش است. پایانبندی بسیار خوبی دارد و نیز منبع الهام مستندی كه با دقت در داستان به كار برده شده است. تا آنجا كه ضمن خواندن آن برای آنان كه جریان آن پرونده پر سر و صدا را دنبال میكردند، لحظاتی را تداعی میكند كه قابل تامل است. ضمن آنكه سیامك گلشیری تخیلی ناب و توصیفات درخشانی را با مواد و مصالحی كه در اختیار داشته، در آمیخته است. آنقدر كه دست گرفتن كتاب، همان و تا به انتهای آن پیش رفتن، همان...
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: tehrooz.com
مطالب پیشنهادی:
من عاشق آدم های پولدارم ( سیامک گلشیری )
تف!: داستانی کوتاه از سیامک گلشیری
نگاهی به مجموعه داستان انتخاب اثر سیمین دانشور
گفت وگو با جعفر مدرس صادقی درباره «توپ شبانه»
در حاشیه رمان «آینههای دردار» هوشنگ گلشیری