این مجسمه، كه هم‌اكنون در قسمتی از فضای باز مقابل تئاتر شهر قرار گرفته است، بیش از آن ‌كه نقش یك مجسمه را بازی كند، نقش یك تابلوی تبلیغاتی را بازی می‌كند...

بیش از یك‌سال‌ونیم است كه از برگزاری اولین سمپوزیوم بین‌المللی مجسمه‌سازی تهران می‌گذرد. در هیاهوی آن زمان نقدهای مثبت و منفی فراوانی مطرح شد. از بین نقدهای منفی، بیش از همه، هزینه سنگین و بی‌سابقه سمپوزیوم مورد هجوم بود. اما در میان نقدهای مطرح شده كمتر كسی به این مسأله توجه می‌كرد كه صرف آن هزینه سنگین، بجز نفس برگزاری سمپوزیوم، منجر به ساخت بیش از بیست مجسمه در ابعاد شهری شد كه در صورت سفارش مبلغی در حدود برگزاری سمپوزیوم را می‌طلبید. بنابراین، وجود همین تعداد مجسمه، صرفنظر از هر نقد ارزشی، نتیجه هزینه‌ای است كه صرف شده است. البته، لا‌زم به یادآوری است، هزینه‌های اینچنینی، در زمانی نه چندان دور، موجه می‌نماید، چنان ‌كه در میان مجسمه‌های سمپوزیوم اثری از علی جبار حسین دارای چنین ویژگی است. بنابراین، این گزارش انتقادی در جهت رفع موضوع نقدهای وارد است، نه نفس برگزاری سمپوزیوم كه امید استمرار آن را داریم. در هر حال، پس از برگزاری بخش مسابقه سمپوزیوم، آنچه به آن اهمیت داده نمی‌شود، مسأله حفظ و نگهداری شایسته آثار است. البته این معضل فقط مختص این سمپوزیوم نیست. اصولا‌ً در جامعه ما، پس از برگزاری برنامه‌های فرهنگی، به آنچه اهمیت داده نمی‌شود، پیگیری و حفظ نتایج آن است. این مسأله ابتدا با تغییر مدیریت‌ها به چشم می‌آید. در هر صورت، به لحاظ ارزش اقتصادی آثار هنری، كه گاهی در گذر زمان به سبب شهرت هنرمندان‌شان رقم‌های نجومی می‌یابند، لا‌زم است به نگهداری شایسته آنها توجه كنیم. به غیر از این، حفظ و نگهداری آثاری كه هنرمندان آن خارجی هستند، به جهت وجه فرهنگی جامعه، ضروری است. بر همین اساس، درباره آثار سمپوزیوم، دو مسأله مطرح می‌شود: یكی، جایابی و نصب این آثار در سطح شهر، با توجه به این‌ كه هیچ كدام از این آثار برای فضای بخصوصی طراحی نشده‌اند. دیگری، نگاهی دیگر به ساخت این آثار و مواد و شیوه‌های مختلف به كار رفته در آن كه بعضاً در فضای باز جوابگو نیستند. البته، در این راستا، سازمان متولی با جایابی اغلب آثار، نخستین گام را در جهت حضور مؤثر این آثار در سطح شهر برداشته است. اما آنچه مایه انتقاد است، عدم توجه به شرایط نصب این مجسمه در سطح شهری است كه عموم جامعه با دیدن مجسمه بیگانه‌اند; آن هم به هیأت مدرن! مصداق این بی‌توجهی را می‌توان در نصب و نگهداری مجسمه معما اثر مارووینو لوكا مشاهده كرد. این مجسمه، كه هم‌اكنون در قسمتی از فضای باز مقابل تئاتر شهر قرار گرفته است، بیش از آن ‌كه نقش یك مجسمه را بازی كند، نقش یك تابلوی تبلیغاتی را بازی می‌كند. البته، این معضل، هرچند ناشی از فرهنگ جامعه است كه به حضور مجسمه عادت نكرده‌اند، اما نمی‌توان از عدم نصب صحیح و تعریف درست این مجسمه به وسیله سازمان متولی غافل بود. مهم‌تر آن‌ كه به رغم مشاهده این نا‌به‌هنجاری‌همچنان اقدامی صورت نمی‌گیرد! آیا نمی‌توان با پاك كردن این نوشته‌ها و به كار بردن ترفندی در جهت ایجاد حریم برای مجسمه اهمیت آن را برای شهروندان یادآور شد؟ متأسفانه این مسأله گریبان چند مجسمه دیگر را هم گرفته است.
 
تهیه شده توسط: مجله تندیس
www.seemorgh.com/culture
اختصاصی سیمرغ