اصلیترین عنصر نقاشیهای موسوینیا انسان است.
آدمها در عرصه جهانی كه معلوم نیست كجاست سردرگم هستند و در حال فرار. حیواناتی كه به هر سو میروند و اشیایی معلق در فضا، بیوزن و بیماده. آدمها كه اغلب مرد هستند یا بیننده را یاد موجودات چندجنسیتی میاندازند، در كورسوی خود دست و پا میزنند و گاهوبیگاه خود را شكنجه میكنند. برخی از مردان، شبیه مردان قاجاری هستند، مردان خشن با لباسهایی دامن مانند. جدال همیشگی آدمها بر سر قدرت یا به دست آوردن چیزی نامعلوم است.


این جدال بین دو انسان در تركیببندی نقاشیها تاثیر گذاشته و بیشتر آنها را به فرم قرینه نزدیك كرده است. عناصر تصویری دیگری كه او علاوه بر آدمها در نقاشیهایش استفاده كرده است، گاهی ساده به نظر میآیند مثل توپ یا موشكهایی كوچك، اما گاه مبهم و گنگ هستند و ما نمیدانیم چه عنوانی را برایشان بگذاریم. وی علاوه بر حیواناتی مثل سگ یا پنگوئن و طوطی و... از حیواناتی تلفیقی هم استفاده میكند كه البته از نظر تصویری بیشتر با فضای آثارش هماهنگی دارد.
كمپوزسیون تعریف پیچیدهای در آثارش ندارد، ولی مهارت در اجرا و تكنیك آثار او از نمایشگاههای گذشته، بسیار بالاتر رفته و میتوان گفت او به تكنیك شخصیاش دست یافته است. اجرای آثار بسیار با دقت صورت گرفته و نوعی اجرای پردازگونه دارد. خط عنصر اصلی در آثار موسوینیا است و آثارش كماكان حس طراحی دارد. فضای رنگی او در آثارش محدود است و فضاها بیشتر خاكستری هستند. و زمینههای نقاشی با تكنیكی شبیه افشانگری اجرا شده است.
اما «روایت» دومین جنبه مهم در آثار موسوینیا است. نقاشیهای او هر كدام برشی از یك روایت كوتاه یا بلند به نظر میرسند. ولی این روایتگری جنبه تصویرسازی به آثارش نداده است. البته امروز با از بین رفتن مرزهای رشتههای هنری دیگر این یك نقص یا حسن برای اثری نقاشی نیست كه «نقاشی محض» یا «تصویرسازی محض» باشد. ولی در آثار موسوینیا نقاشیها در فضایی بینابین هستند و نقاشیها به عرصه تصویرسازی صرف نرسیدهاند.

آثار او روایتهای كمرنگی از وقایعی سوررئالیستی هستند كه در جهانی خلوت با اشیایی محدود شكل میگیرند. موسوینیا گاه به نئواكسپرسیونیسم ایتالیایی نزدیك میشود و آثارش یادآور فرانچسكو كلمنته است و گاهی نوعی خشونت برخی عكسهای قاجاری را همراه دارد. جنون و دیوانگی سومین عنصر مهم آثار او به حساب میآید. از قرن پانزدهم و دوران رنسانس نگاه هنرمندان به مسئله جنون تغییر میكند و مسئله دیوانگی همچون تجربهای فرهنگی در آثار نقاشی و ادبیات ظهور میكند.
نقاشانی مانند «هیرونیموس بوش»، «آلبرت دورر» و «پیتر بروگل» دیوانگی را مضمون آثار خود قرار دادند و در ادبیات نیز «شكسپیر» به این مسئله پرداخت، پس این مفهوم را نمیتوان تجربهای نو قلمداد كرد، اما آنچه آثار موسوینیا را قدری متمایز میكند، اهمیت دادن او به اصالت ایرانی در آثارش است.
خشونت و جنون بیحد و حصر در آثار موسوینیا گاهی منزجركننده است و گاهی تعمقبرانگیز. از نظر او بشر، پس از گذراندن مراحل مختلف تاریخی و تجربههای گوناگون دیگر چیزی برای تجربه ندارد، پس به جان خود میافتد و این نوعی جنگ درونی هر انسان با خودش است و این درون ناآرام انسانی است كه امروز دغدغه بشر است. این فضای ذهنی او را به متافیزیكی دردناك كشانده، فضایی سوررئالیستی كه در بعضی آثار بسیار نافذ و با قدرت است و در برخی دیگر قدری شعاری مینماید.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منابع: hamshahrionline.ir
inn.ir
مطالب پیشنهادی:
سوژههای انسانی در نقاشیهای بیقاعده
بیژن الهی؛ نقاش و شاعر عصیانگر
ماریا لاسنیگ: حس میكنم، پس هستم
گفتوگو با آیدین آغداشلو به بهانه درگذشت بیوك احمری
کسی که با دستانش فریاد می کشید+گزارش تصویری