این نمایشگاه شامل جلوه‌هایی از طراحی است که ریشه در سبک‌های سنتی تر دارد. من با این موضوع برخورد عوامانه نمی‌کنم؛ برخی از هنرمندان جوان ممکن است...

نمایشگاه «به سوی طراحی: طراحی معاصر هلند»، بجز هلند(2005)، در گالری لمریک ایرلند(2006)، مؤسسه هلندی‌ها در پاریس و سپس در فلورانس و در 2007، در آلمان برگزار شد. متن زیر در راستای این نمایشگاه گروهی و به وسیله آرنو کرامر، طراح و منتقد معاصر، نوشته شده که به بهانة برگزاری نمایشگاه طراحی در موزه هنرهای دینی امام علی(ع) پیش روی علاقه مندان قرار می‌گیرد.
 
اغراق نیست اگر ادعا شود، طراحی معاصر توجه بیشتری را در نمایشگاه‌های اخیر به خود جلب کرده است. با این حال، ذهنیتی وجود دارد که موزه‌ها و گالری‌ها کمتر به ارزش‌های طراحی معاصر پی برده‌اند. البته، مؤسساتی که در طول سال‌ها حجم زیادی از طراحی‌ها را روی هم انباشته اند، گاه وبیگاه آنها را به نمایش می‌گذارند؛ اما، اغلب در وسعت خیلی کم و به صورت کتابچه. متأسفانه موزة اورهلند در آمستردام، تنها موزه خصوصی در حوزه طراحی، خیلی زود درهایش را بست. به اعتقاد من تلاش‌های خیلی کمی‌ صورت گرفته تا پیشرفت‌هایی در جهان طراحی معاصر ایجاد شود. نمایشگاه‌های اواخر دهه‌های 80 و 90 غالباً زیر اصطلاح «قریحه هنرمندانه» می‌گنجیدند؛ نظیر نمایشگاه «101 طراحی» در 1997. در 2003، نمایشگاه «نشانه‌هایی از دوران» دن بوش رویکرد دیگری را نسبت به آثار فیگوراتیو به نمایش گذاشته بود. در 1990، از من خواسته شد برای بنیاد آرشیپل یکی از آثارم را به انتخاب خودم تحت عنوان «امضا» ببرم. این تازه آغاز یک مجموعه جدید از من بود که در طول سالیان، در مکان‌های مختلف و ظرفیت‌های مختلف، تألیف شد. در 1995، نمایشگاه «طراحی‌های ایکس لارژ از نسبت»، در 1999، نمایشگاه «حس طراحی» و در 2002، نمایشگاه «به سوی طراحی» در لاهه. این حقیقت، که نمایشگاه‌های کمی ‌در رابطه با طراحی برگزار می‌ شود، به این خاطر است که مردم حاضر نیستند خود را به طراحی به عنوان یک شیوه مستقل بسپرند. بسیاری از هنرمندان آثاری را روی کاغذ خلق می‌کنند، آثاری را که می‌توان از آنها به عنوان طراحی یاد کرد؛ اما آثار عمدة آنها در نقاشی و مجسمه خفته است. بخش آموزش هنر شاید تا حدی در کم رنگ کردن علاقه به رشد مستقل طراحی مقصر باشد. در دهه‌های 60، 70 و 80 توجه کمتری نسبت به شیوه‌های سنتی طراحی وجود داشت. شاید تنها ده – پانزده  سال باشد که به اهمیت طراحی پی برده شده است. با وجود این، دپارتمان طراحی در هیچ یک از دانشکده‌های هنری وجود ندارد. این هنر تقریباً همیشه به دپارتمان نقاشی وابسته بوده است. بنابراین، هنرمندان شروع کرده اند به طراحی به عنوان شیوة مستقلی نگاه کنند و طراحی‌ها حجم بسیاری از نمایشگاه‌ها را به خود اختصاص داده اند. تقریباً در این ده سال اخیر است که برخی از هنرمندان طراحی را هنر اصلی خود قرار داده اند و وارد صحنه شده اند. اینان براستی متخصصانی هستند که درگیر طراحی شده اند و در نتیجه به پیشرفت‌های قابل توجهی در این قدیمی‌ترین شیوة هنری دست یافته اند. بسیاری از هنرمندانی که به هنرهای دیگر پرداخته اند، هم اکنون به طراحی‌های روی کاغذشان با دید دیگری نگاه می‌کنند یا این که متوجه بُعد تجاری طراحی‌های خود شده اند. اغلب، طراحی‌های یک هنرمند مشهور قابل خریداری است. گاهی اوقات معلوم نیست این طراحی‌ها از کجا آورده شده اند یا هنرمندانی که هیچ وقت قلم را روی کاغذ نگذاشته اند، ناگهان تصمیم می‌گیرند استعداد خود را به بوته  آزمایش بگذارند. از این میان می‌توان به توماس شوت، زیگمار پولکه، گرهارد ریشتر، رُزماری تراکل و تونی کراگ اشاره کرد. متأسفانه باید بگویم نتیجه آن اغلب ضعیف است. البته، نباید کتمان کرد، برخی از هنرمندان به یافته‌های قابل توجهی در این زمینه رسیده اند. طراحی‌های لوئیس بورژوا را نمی‌توان انکار کرد. همچنین آثار مارلین دوماس، میریام کان، سیلویا باخلی، انزو کوچی، میمو پالادینو، فرانچسکو کلمنته، گئورگ بازلیتز و پر کرکبی. این هنرمندان ثابت کرده اند توانایی رسیدن به بالاترین استانداردها را هم در طراحی و هم در نقاشی دارند.

طـراحی

این نمایشگاه شامل جلوه‌هایی از طراحی است که ریشه در سبک‌های سنتی تر دارد. من با این موضوع برخورد عوامانه نمی‌کنم؛ برخی از هنرمندان جوان ممکن است بسیار بیانگرا و فعال باشند، اما، اغلب آثارشان آشفته و آت وآشغال است. باید گفت، طراحی‌های آبستره بسیار کمی ‌وجود دارد. در میان هنرمندان جوان، طراحی فیگوراتیو رایج تر است. در تجارب پیشرفته تر، طراحی غالباً قسمتی از یک چیدمان به حساب می‌آید. بنابراین، جزیی از یک کل را تشکیل می‌دهد. برای این دسته از هنرمندان، انگار خلق طراحی امری کاملاً طبیعی شده است. هر اثر طراحی، تاریخ خلقت خود را هم به همراه دارد. بسیار بیشتر از هر هنر دیگری، گسترش طراحی را می‌توان در دل اثر دید یا اغلب حتا با نگاه به اثر می‌توانیم قدم به قدم به عقب برگردیم و مراحل به وجود آمدن آن را ببینیم. طراحی، مدیومی‌است که هنر را به آنچه بوده، رمزگشایی می‌کند. این رمزگشایی بخصوص به این معنی است که مشخص کند، رازی در زیر چیزی پنهان نشده است؛ رازی مثل خداوند، راز طبیعت، تفکر جادویی هم زمانی اشیا، که هیچ وقت قبلاً تعریف نشده اند. همه چیز از رفتار آدمی ‌شروع می‌شود. شما می‌توانید مثل یک اتفاق ساده به همه چیز بنگرید؛ مثل زمانی که به ستاره‌ها یا هر چیز اطراف خود نگاه می‌کنید، و هم این که می‌توانید از تمامی ‌اینها شگفت زده شوید؛ مثلاً، از زیبایی یک اثر طراحی. این زیبایی چیزی جدا از خود اثر است. زیبایی یک حقیقت نیست، بلکه یک تجربه و یک دریافت است. تأثیر ظریفی که اغلب طراحی‌های معاصر دارند، تنها با تخیل ما قابل دریافت است. این تخیل تنها پدیدة وجود ماست که می‌تواند پلی شود میان تجربه ناب فردی و تجربه  مشترک جمعی. در فرهنگ ما تخیل میان افسانه و خلق، تعادل برقرار می‌کند. طراحی در طی قرون تحت تکامل جالبی قرار گرفته است. عمر تصویر طراحی شده به قبل از پیدایش زبان می‌رسد. این طراحی سپس به عنوان بخشی از زندگی، به صورت کاملاً متفاوتی، به حیات خود ادامه داد. طراحی از ارتباط برقرار کردن با تصاویر به عنوان پیش درآمدی بر زبان آغاز شده؛ و اکنون به بیان مستقل هنری تبدیل گشته است. طراحی، زمان زیادی را گذرانده است تا به این معنی دست یابد. امروز این هنرمند است که در ناب ترین شکل به طراحی معنی می‌بخشد. همچنین (هنرمند) مدیومی ‌است که طراحی از طریق او زنده می‌ماند، به زندگی ادامه می‌دهد و رشد می‌کند. هر خط، هر سطح صاف، به طور کلی هر طراحی، شامل اطلاعات اولیه است. معمولاً نمی‌توان یک طراحی را اصلاح کرد. حتا، اگر چیزی اصلاح شود، این اصلاحات بخشی از زیبایی اثر را تشکیل می‌دهند. طراحی یا همه چیز است یا هیچ چیز نیست. برای من طراحی جستجوی سوی دیگر روح است؛ سوی دیگر قلب و مغز. طراحی معمولاً روی مرز اعتراف حرکت می‌کند؛ مرز غم و آرزو، شک و یقین، واقعیت و تخیل. گاهی اوقات طراحی تجسم یک رؤیاست. از سویی (طراحی) بنای یادبودی از شاعرانگی هنرمند است که هم به گذشته اشاره دارد و هم به آینده. معنی طراحی در قرن‌های بیستم و بیست ویکم بسیار تغییر یافته است. به نظر می‌رسد هنر معاصر بیشتر به طراحی معاصر توجه می‌کند. این غیر منطقی نیست. امروز طراحی می‌خواهد چیزی متفاوت از نمایش تکنیک یا ثبت واقعیت باشد. در مقایسه با سبک‌های ادبی، طراحی می‌تواند با شعر مقایسه شود؛ چون شعر می‌تواند خوانش‌های متفاوتی داشته باشد؛ زبان را به آرزویی تبدیل کند و راه تأویل‌های فردی را باز بگذارد. گویی معانی بین خطوط را می‌خوانیم. اما تفاوت بزرگی هم وجود دارد. وقتی اشیا، جهان و احساسات را توصیف می‌ کنیم، از زبان عامیانه استفاده می‌نماییم. با انتخاب واژگان و نحوة چینش آنها سعی می‌کنیم، معنی استعاری به توصیفات و اعترافات مان دهیم. اما در طراحی، هنرمند در جستجوی صرف و نحو بیانگر خود است. مدیوم زبان به قدری خاص است که شما ممکن است بگویید، برای گسترش خود درون می‌تواند، دست کم به زیبایی خارجی شکل دهد. همان طور که کی.پی.کاوافیس در شعری گفته است:
به هنر تبدیل گشته ام
می‌نشینم و می‌اندیشم، امیال و احساسات
به هنر تبدیل گشته ام- نیمه مرئی
چهره‌ها و خطوط، خاطرات مبهم
از عشق‌های ناکام، بگذار به او تکیه کنم.
او می‌داند چه طور به زیبایی خارجی شکل دهد:
تکامل تدریجی زندگی
پیوند نقوش، پیوند روزها

 
 
به علاوه، طراحی بیش از هر هنر دیگری امکان ثبت افکار آنی را فراهم می‌کند؛ ایده‌های ناخودآگاه. «توانایی دیدن»، که در بسیاری از طراحان به وجود آمده، به این دلیل است که هنرمند براحتی خطر می‌کند و احتمالات اکسپرسیو غیر منتظره را کشف می‌ نماید. یک هنرمند، هر قدر هم که منزوی باشد، همواره از طریق آنچه خلق می‌کند، با دنیای خارج سروکار دارد. این یک ارتباط بسیار شخصی است. در حین مکالمه، خواندن کتاب یا تماشای اثر هنری، نظاره گر همان خالق است. ژوزف برادسکی شاعر می‌گوید: این تساوی همان تساوی بخش خودآگاه ذهن است. به طور مبهم یا واضح، این تجربه تا آخر عمر در ذهن شخص باقی می‌ماند و در زمان درست یا غلط موجب یک رفتار فردی می‌شود. بنابراین، آن ارتباط نهایتاً محصول تنهایی دوطرفة  هنرمند و مخاطب است. وقتی هنرمند طراحی را به عنوان چیزی نبیند که تصادفاً یک فکر آنی یا یک لحظه را ثبت کند، در جستجوی آن تصویر شخصی، مستقل و نهایی است. در بسیاری از موارد، صراحت در تکنیک‌های طراحی موضوع روشن حساسیت است. وضوح، پوشش، تغییر، صراحت، ... همه ایده‌هایی هستند مربوط به یک میل پنهان برای یافتن چیزهایی که قبلاً وجود نداشته اند. در این طرح خلق شده است که می‌توان اثری از آن چیز مشکوک یا از آن امر جستجو شده یافت. امری که خطوط و معانی اش را روی کاغذ پیاده می‌کند. آن پیوستگی نهایی خطوط و لکه‌ها، خطوطی که بر کاغذ سفر کرده اند و لکه‌هایی که منشأ آنی دارند؛ اینهاست که تصویر می‌شوند و طراحی تمام می‌گردد.
 
تهیه شده توسط: مجله تندیس/ ثنا ولدخانی
www.seemorgh.com/culture
اختصاصی سیمرغ
 
مطالب پیشنهادی:
به بهانه برگزاری هفته‌ گرافیک ایران
تأثیر رنگها بر تفكر و خلاقیت
فرناندو برایس و طراحی انقلابی
كاریكاتورهایی كه گُم نمی‌شوند!
گزارشی از نمایشگاه منتخب نسل نو