نیازی نیست همه موضوعت را به طور كامل در كادر قرار بدهی؛ می‌توانی بخش‌هایی از آن را انتخاب و بخش‌های دیگر را حذف كنی. با این كار توجه بیننده عكست را روی چیزی كه برایت مهم‌تر بوده...
 
درست مثل خود زندگی است. فرقی نمی‌كند موضوع آن چه باشد
این نگاه و انتخاب توست كه آن را زیبا یا نازیبا می‌كند. عكس‌هایت را می‌گویم؛ عكس‌هایی كه با دوربینت می‌گیری، شاید فكر كنی حتماً باید موضوعی زیبا داشته باشی تا بتوانی عكسی زیبا بگیری، اما مگر عكس‌های خیلی خوبی را كه از موضوع‌های زشت و ناخوشایند گرفته شده‌اند ندیده‌ای؟ یا برعكس، عكس‌هایی را كه موضوعشان زیبا بوده، اما عكاس عكس‌هایی نازیبا از آنها گرفته؟
پس زیبایی عكس تو در نگاه توست، و انتخاب هم با توست. می‌توانی از موضوعی كه در اختیار داری عكس خوبی به وجود بیاوری یا آن را به عكسی بد تبدیل كنی. می‌پرسی چه‌طوری؟
اگر موضوعت را خوب ببینی و به ویژگی‌های بصری و جزئیاتش دقت كنی؛
از زاویه‌های مختلف به آن نگاه كنی و ببینی از كدام زاویه قشنگ‌تر دیده می‌شود؛
كادرت را انتخاب كنی و ببینی چه چیزهایی را در آن قرار بدهی و چه چیزهایی را بیرون بگذاری؛
درباره این فكر كنی كه چیزهایی كه در كادر قرار داده‌ای و ویژگی‌های بصری‌شان را چه‌طور و در چه وضعیتی نسبت به هم قرار بدهی تا تركیبی زیبا به‌وجود بیاورند؛
و اگر می‌خواهی احساسی را كه نسبت به موضوعت داری یا چیزی را كه درباره آن فكر می‌كنی، در عكست نشان دهی، زاویه دید، كادر و تركیب‌بندی عكست را متناسب با آن انتخاب كنی؛
و آن‌وقت دگمه دوربینت را فشار دهی؛
می‌توانی بگویی: «این عكس مال من است!» چون همه جزئیاتش را خودت انتخاب كرده‌ای.
و نتیجه هر چه باشد، خوب یا بد، به هر حال نتیجة انتخاب‌های ‌توست.
می‌گویی كار سختی است؟ خب معلوم است، تمرین می‌خواهد، مثل هر كار دیگری.
چرا راه دور برویم، درست مثل خود زندگی!
 
 
خط‌های بدن این گورخرها از ویژگی‌های بصری آنهاست. می‌توانی از آنها كمك بگیری و تركیب‌بندی‌های زیبایی را به‌وجود بیاوری؛ می‌توانی همه سطح عكست را از این خط‌ها پُر كنی؛ می‌توانی این خط‌ها را طوری قرار بدهی كه در مركز عكس فشرده‌تر باشند و هرچه از آن دورتر می‌شوی، فاصله شان بیشتر شود؛ و این‌طوری یك بافت با ریتمی بصری درست كنی؛ بافتی كه پیش از موضوع عكس،‌ یعنی گورخرها، دیده ‌شود  و فقط یك چشم، یك دهان و خط‌های محیطی بدن آنها به یادمان بیاورند كه آنچه در عكس می‌بینیم، در حقیقت بدن و سر دو گورخر است.
 

می‌توانی از یك موضوع، عكس‌های كاملاً متفاوتی بگیری. اینجا موضوع، همان دو گورخر  عكس سمت راست هستند. حتی یكی از آنها دقیقاً از همان زاویه نیم‌رخ دیده شده و فقط بخش‌های بیشتری از آن در  كادر آمده و  موقعیت و زاویه قرار گرفتن گورخر دوم هم تغییر كرده. با دو تغییر كوچك، عكس زمین تا آسمان عوض شده؛ با وجود این، باز تركیب‌بندی آن چشم‌نواز و متعادل است.
 
چتر روی سر این پرنده‌ها، لاله زیر گلوشان، رنگ‌های سر، صورت و چشم و فرم گردن‌هایشان همه از ویژگی‌های بصری آنها هستند. عكاس زاویه‌ای را برای عكس گرفتن از آنها انتخاب كرده كه ویژگی‌های دو پرنده با هم تلفیق شوند و یك فرم واحد را به‌وجود بیاورد. یك لحظه به آن نگاه كن! به‌راحتی می‌توانی این مجموعه را به صورت یك شكل واحد ببینی.
مطمئناً عكاس ساعت‌ها صبر كرده تا بتواند از این زاویه از آنها عكس بگیرد.
 
نیازی نیست همه موضوعت را به طور كامل در كادر قرار بدهی؛ می‌توانی بخش‌هایی از آن را انتخاب و بخش‌های دیگر را حذف كنی. با این كار توجه بیننده عكست را روی چیزی كه برایت مهم‌تر بوده متمركز می‌كنی. در ضمن با این كار باعث می‌شوی بیننده عكست جزئیاتی را در موضوع عكس كشف كند كه تا پیش از آن به آنها توجه نداشته. 
 وقتی فقط بخش‌هایی از موضوعت را در كادر قرار می‌دهی، اتفاق دیگری هم می‌افتد: ویژگی‌های بصری موضوعت بیشتر به چشم می‌آیند و همین‌طور ارتباطی كه با هم برقرار می‌كنند. مثلاً در این عكس، نقطه‌ها، خط‌ها، سطح‌ها و بافت پوست و صورت ببرها بیشتر و بهتر دیده می‌شوند، طوری كه می‌توانی به‌راحتی، بدون این كه به این فكر كنی كه آنها در واقعیت چه چیزهایی هستند، صرفاً به عنوان عنصرهای بصری بررسی‌شان كنی و ببینی چه تأثیری روی تركیب‌بندی عكس می‌گذارند.
 
یكی از راه‌های به وجود آوردن تركیب‌بندی خوب، قرینه‌سازی است. این گاوها به صورت قرینه در عكس قرار گرفته‌اند، انگار كه نیمی از عكس، تصویر نیمی دیگر در آینه است. این طوری، تركیب‌بندی عكس متعادل شده است، یعنی نیروها و كشش‌هایی كه در عكس وجود دارند همدیگر را خنثی می‌كنند و هیچ‌كدامشان بر دیگری غلبه ‌نمی‌كند. به فرم شاخ‌ها نگاه كن! آنها نگاه ما را به خودشان جلب می‌كنند و دنبال خودشان می‌كشند. در عین حال در جهت‌های مختلف و حتی مخالف همدیگر هم قرار گرفته‌اند، بنابراین كشش‌هایی هم كه در نگاه ما ایجاد می‌كنند در جهت‌های مختلف و مخالف همدیگرند، اما چون این نیروها و كشش‌ها به اندازه همدیگر و در جهت‌های قرینه نسبت به هم قرار دارند، هیچ‌كدامشان نمی‌تواند چشم ما را بیشتر از دیگری به طرف خودش بكشد.
 
این گاوها همان‌گاوهای عكس سمت چپ اند و شاخ‌هایشان همان ویژگی‌های بصری را دارند: چشم ما را به دنبال خودشان می‌كشند و به حركت در می‌آورند. اما این بار در جهت‌هایی متفاوت قرار گرفته‌اند و نیروهای كششی متفاوتی را به‌وجود آورده‌اند؛ نیروهایی كه باعث حركتی موزون در چشم ما می‌شوند و در این حركت، چشم ما  را در همه جای عكس می‌چرخانند و باز در نهایت، به تعادل می‌رسند.
   
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: hamshahrionline.ir
 
مطالب پیشنهادی:
10 عکس برتر مسابقه داروين
10عكس دستكاری شده برتر قرن!!
بهترین عکسهای نشنال جئوگرافیک در سه سال گذشته
گزارش تصویری: جادوی عکاسی انعکاسی!
این عکسها نقاشی‌اند یا عکس‌اند؟!(نمایشگاه شارون کر)