نشست فیلم «میزاك» دیشب پس از نمایش این فیلم با حضور عوامل آن در سینمای رسانههای گروهی برگزار شد و منصور ضابطیان اجرای این نشست را بر عهده داشت.
وقتی كه «منصور ضابطیان» از «حسینعلی لیالستانی» كارگردان این فیلم سوال كرد كه چرا باز هم فیلمی را در شمال ساخته است، گفت: من جاهای دیگری نیز رفتهام و به كویر و فضاهای صخرهای نیز علاقمندم اما دوست داشتم این فیلم در شمال ساخته شود.
وی همچنین در پاسخ به این سوال كه آیا «میزاك» را فیلمی نمادین یا واقعگرا میداند، گفت: نمیتوانم بگویم این فیلم واقعگراست یا بگویم این فیلم نمادین است بلكه این فیلم هر دو جنبه را دارد.
لیالستانی همچنین در پاسخ به این سوال كه چرا در انتهای فیلم تمام بازیگرانی كه در طول فیلم لهجه محلی داشتهاند به فارسی ساده صحبت كردهاند، گفت: دنبال این نبودهام كه بازیگران حتما با لهجه محلی صحبت كنند و نمیخواستم در پایان فیلم حتما همه بفهمند «میزاك» یعنی بچه. از آنها خواستم فقط تهرانی صحبت نكنند و هیچ كسی را مجبور نكردم كه به زور گیلكی حرف بزند.
«جهانگیر كوثری» تهیهكننده این فیلم در پاسخ به این سوال كه چرا روی چنین فیلمی سرمایهگذاری كرد گفت: ابتدا از حضور نویسندگان و منتقدان در این جمع اظهار خوشحالی میكنم چون حضور این افراد در این جلسه نشان دهنده این است كه سینما جایگاه خوبی دارد و پدیدهای است كه بعد از انقلاب بهخوبی به كارش ادامه داده و در تمام ژانرهای موفق بوده و حتی در ژانرهای جدید هم مثل دفاع مقدس توانسته موفق باشد.
وی تصریح كرد: «میزاك» به نوعی ذهنیت نوستالژیك كارگردانش را بازتاب میدهد كه در شمال بزرگ شده و در آنجا بسیاری از كمبودها را به عینه دیده و با آن محیط كاملا آشناست اما در مورد دلیل حمایتم از ساخت این فیلم باید بگویم سینمای ایران جایگاه رفیعی در دنیا دارد كه بسیار هم موفق است و هیچ جشنوارهای در دنیا نیست كه در آن فیلم ایرانی یا داور ایرانی نداشته باشد. این نهضت فرهنگی سینمای ما است كه از اوایل دهه 60 آغاز شد با هر سختیای خودش را به جلو كشانده موفق بوده و جوانان توانا این هنر مدرن را زنده نگه داشتهاند.
لازم به ذكر است كه موفقیت سینمای نوین ایران مدیون ابزار و وسایل نیست بلكه مضمون و محتوای آن است كه جایگاه سینمای ایران را به وجود آورده در حالی كه ما از لحاظ تكنیك زیاد پیشرفته نیستیم. «میزاك» فیلمی است كه به اندازه خود شرافت دارد و من به همین خاطر در این فیلم سرمایهگذاری و از آن حمایت كردم.
«تورج منصوری» مدیر فیلمبرداری «میزاك» در پاسخ به این سئوال كه چرا بعضی از نماهای فیلم واضح نبود، گفت: در فیلمی كه حركت دوربین در آن زیاد است و دوربین دیافراگم بازی دارد فوكوس كردن بسیار سخت است ضمن این كه دوربین مدام در هوا معلق است و نمیتوان خوب برای فوكوس كردن اندازهگیری كرد. زمان فیلمبرداری من و دستیارانم 16 متر با دوربین فاصله داشتم و در چنین شرایطی كوچك ترین خطا نیز میتواند باعث واضح نشدن بعضی تصاویر فیلم شود. البته این فیلم به روش جدیدی قطع نگاتیو شد اما در كل میتوان یكی دو بخش آن را تصحیح كرد.
«محمدرضا فروتن» در پاسخ به ضابطیان در مورد شباهت نقشش در این فیلم با دو فیلم «وقتی همه خواب بودند» و «دعوت» گفت: وقتی فیلمنامه را خواندم به سادگی با آن برخورد كردم. هیچ وقت شخصی نبودهام كه دنبال دانش باشم و بیشتر آگاهی برایم مطرح بوده،با دلم انتخاب كردم و فلسفه یا پیام یا شعار این فیلم را دوست داشتهام. در طول كار هم وقتی كه با لیالستانی همراه شدم ساده، عمیق و درست بودن شخصیت او باعث شد در طول كار لذت بیشتری ببرم و برای وجود یك آدم شریف اینچنینی خدا را شكر كنم. من بازیگر مدعی نبودم و نیستم اما وقتی كاری را قبول میكنم تلاش میكنم تا نقشم را به خوبی ایفا كنم.
فروتن افزود:آنچه پس از مضمون فیلم به آن فكر كردم این بود كه به بازیگری كه یك نقش را بازی كرده معمولا مشابه آن را پیشنهاد نمیكنند. سه نقش شمالی به من پیشنهاد شد و من با این دغدغه كه این نقشها را متفاوت از هم در بیاورم در آن بازی كردم و از بازی خودم راضیام حتی اگر ضعیف بوده است. فكر كردم خوب است كه خودم را امتحان كنم و نقشهای مشابه را متفاوت بازی كنم. البته باید تماشاگران نظر دهند كه نقش در آمده یا نه. فقط این را میگویم كه از صمیم دلم ذات این فیلم را دوست دارم.
وقتی از لیالستانی در مورد موسیقی این فیلم و ضبط آن در اركستر سمفونی اوكراین سوال شد لیالستانی گفت: محمدرضا درویشی را میشناختم و كارهایی را كه كرده بود شنیده بودم از خودش و موسیقیاش خوشم آمد.حالا میل خودش است كه در اوكراین یا حتی در مریخ كار كند!
وقتی از لیالستانی در مورد شخصیت جمشید مشایخی در فیلم سوال شد، گفت: ما آدمها بریدهای از زمان هستیم و دوست دارم قبل از صحبت در مورد این نقش توضیحاتی را كه میخواستم قبلا به عنوان مقدمه بگویم عنوان كنم. سالها پیش حدود 90 میلیون سال پیش موجوداتی به نام دایناسور كه بسیار هم متواضع بودند در روی زمین زندگی میكردند كه ما تازه 200 سال است كه استخوانهای آنها را پیدا كردهایم. متواضع بودن آنها باعث شد هیچگونه دستنوشته، سنگنوشته یا غارنوشتهای از آنها باقی نماند. نوع بشر بین 12 تا 16 هزار سال عمر دارد و حدود 14 هزار سال است كه صاحب شناسنامه شده است. در طول عمر بشر بیش از 16 هزار جنگ خونی و قشون كشی به وجود آمده و این در حالی است كه 124 هزار پیامبر نیز برای بشر فرستاده شده است. خب خودتان میبینید فضایی كه قرار بود این بچه در آن به دنیا بیاید فضایی پر از تلخی و جنگ بوده است.
لیالستانی در ادامه افزود: 14 سال پیش در جلسه مطبوعاتی «بلندیهای صفر» گفتم كه سینما 100 سال عمر دارد و حالا تازه 14 سال به آن عمر اضافه شده. عمر سینما نسبت به عمر بشر اصلا به حساب نمیآید و مثل بچه نوزادی است كه دهانش بوی شیر میدهد. سینما در دوران نوزادی است و راه زیادی در پیش دارد شاید فرزندان شما در آینده فیلمهایی بسازند كه كاملا با آثار فعلی سینما متفاوت باشد باید نظرها و نگاههای متفاوت را در سینما تحمل كرد. در هر حال خوشحالم كه این فیلم را دیدهاید و افتخار میكنم در حضور شما هستم.
«علیرضا خمسه» در آغاز سخنانش با اشاره به صحبت ضابطیان با فروتن كه به او گفت افراد زیادی حسرت تو را داشتهاند چون زنت در فیلم لال بود گفت: دوست داشتم امشب نقش مردی را بازی كنم كه زنها حسرت او را بكشند و دوست دارند با او ازدواج كنند. در فیلم جملهای از زبان شخصیت جمشید مشایخی گفته میشود كه میگوید عاشق باید دل به دریا بزند. من هم دل به دریا زدهام و به شمال رفتم. همراه شدن با گروهی حرفهای باتجربه و صمیمی حاصل رفتن من به شمال بود و دوستان بسیار خوبی را در این سفر پیدا كردم. بزرگترین افتخاری كه این فیلم برای من داشت این بود كه پس از سالها انتظار جلوی دوربین تورج منصوری رفتم.
وی در ادامه با اشاره به این كه تجربیات متفاوت و متنوع در سینمای ما هست گفت: نشاندهنده این است كه سینمای ایران مانند جوجهای است كه تازه سر از تخم در میآورد یا ماری است كه پوست میاندازد باید اجازه بدهیم كه این روند طی شود.
«تورج منصوری» در ادامه در مورد حركتهای دوربین در این فیلم گفت: فیلم درس كار گروهی است و گروه فیلمبرداری نیز در این فیلم تلاش زیاد كرد. روزهای زیادی بود كه حدود 5 یا 6 ساعت تمرین میكردیم و تنها چند دقیقه فیلمبرداری داشتیم. حركات دوربین هم به شكل كلی در ذهن لیالستانی بود و او از دید خودش نوع این حركات را تشریح میكرد اما جزئیات آن را با همفكری و مساعدت جمعی طراحی كرده و انجام دادیم.
لازم است این را هم بگویم كه پروژه میزاك شیرینترین پروژهای بود كه در طول عمرم در آن كار كردم.
«جهانگیر كوثری» در پاسخ به سوالی در مورد زمان فیلمبرداری فیلم، زمان آن را 38 روز با 6 روز تعطیلی عنوان كرد و باران كوثری هم در مورد بازی در این فیلم در نقش یك زن لال گفت: بسیار خوشحالم كه در این فیلم نقش یك زن لال را بازی كردهام. چون ترجیح میدهم به هیچ وجه با لهجه حرف نزنم و بسیار خوشحالم كه در این فیلم هم بدون لهجه ظاهر شدهام.
لیالستانی در ادامه این جلسه در مورد شخصیتهای عجیب فیلم و نوع نگاهی كه خودش به مسئله تولد كودك دارد و ارتباط آن با فرهنگ گیلكی گفت: هیچ كدام از مسایلی كه در فیلم هست مستقیما از فرهنگ گیلكی نیامده ممكن است در هر جای دنیا آدمهای عجیب و غریبی وجود داشته باشند و حتی در یك ده آدم بزرگی بادبادك هوا كند و این مسئله ربطی به فرهنگ گیلكی ندارد.
«كوثری» در پاسخ به این سوال كه میزان شرافت فیلمها را چگونه اندازهگیری میكنید گفت: فیلمی كه مبتذل نباشد عوامفریبی نكند و دانش تماشاگر را متوقف نكند فیلم شریفی است. اگر فیلمی تماشاچی را به فكر بیندازد و مسخره هم شود باز هم ایرادی ندارد چون تماشاگر میتواند مسخره كند اما بدون عوامفریبی فكرش از كار باز نمیماند. این فیلم نوآوری دارد. نوآوریای كه از ذهن كارگردانش در آمده من هم تهیهكنندهای هستم كه فیلم اكران نشده زیاد دارم اما شرافت را در كارم حفظ كردهام و به هیچ وجه قصد فریب مردم را نداشتهام.
وی همچنین در مورد بودجه این فیلم گفت: من به همراه بنیاد سینمای فارابی كه به تمام پروژههای سینمایی كمك میكند و بانك پاسارگاد سرمایهگذاران این فیلم بودیم.
لیالستانی در پاسخ به سوالی در مورد شخصیت رابعه اسكویی و لباس او در فیلم گفت: در هر قسمتی از كشور و همه جای دنیا افراد عجیب و غریب بسیارند كه یك نمونه از آنها زنی است كه میخواهد لباس مردانه بپوشد. نمیدانم چه ایرادی به این شخصیت دارید و در مورد نوع و رنگ لباسش نیز بهتر است امیر اثباتی طراح صحنه فیلم توضیح دهد.
وی همچنین در پاسخ به سوالی در مورد اینكه در صحنه نهایی كه از دید كودك تازه متولد شده است و منطقا این كودك نمیتواند سر و گردنش را حركت دهد با رد این نظر این سكانس را كاملا طبیعی دانست.
در پایان این جلسه لیالستانی در مورد صدایی شبیه به صدای دایناسور، كه در طول فیلم شنیده میشد، گفت: باید «محمدرضا دلپاك» به عنوان صداگذار فیلم از كار خود دفاع كند. این صدا در واقع صدای نفس كشیدن بچه است و ما در مورد این صدا در فیلم صحبتهای زیادی را هم داشتیم. البته شاید عدهای از این صدا ناراحت شوند كه در این صورت ما نیز به كار آقای دلپاك انتقاد خواهیم داشت.
وقتی كه «منصور ضابطیان» از «حسینعلی لیالستانی» كارگردان این فیلم سوال كرد كه چرا باز هم فیلمی را در شمال ساخته است، گفت: من جاهای دیگری نیز رفتهام و به كویر و فضاهای صخرهای نیز علاقمندم اما دوست داشتم این فیلم در شمال ساخته شود.
وی همچنین در پاسخ به این سوال كه آیا «میزاك» را فیلمی نمادین یا واقعگرا میداند، گفت: نمیتوانم بگویم این فیلم واقعگراست یا بگویم این فیلم نمادین است بلكه این فیلم هر دو جنبه را دارد.
لیالستانی همچنین در پاسخ به این سوال كه چرا در انتهای فیلم تمام بازیگرانی كه در طول فیلم لهجه محلی داشتهاند به فارسی ساده صحبت كردهاند، گفت: دنبال این نبودهام كه بازیگران حتما با لهجه محلی صحبت كنند و نمیخواستم در پایان فیلم حتما همه بفهمند «میزاك» یعنی بچه. از آنها خواستم فقط تهرانی صحبت نكنند و هیچ كسی را مجبور نكردم كه به زور گیلكی حرف بزند.
«جهانگیر كوثری» تهیهكننده این فیلم در پاسخ به این سوال كه چرا روی چنین فیلمی سرمایهگذاری كرد گفت: ابتدا از حضور نویسندگان و منتقدان در این جمع اظهار خوشحالی میكنم چون حضور این افراد در این جلسه نشان دهنده این است كه سینما جایگاه خوبی دارد و پدیدهای است كه بعد از انقلاب بهخوبی به كارش ادامه داده و در تمام ژانرهای موفق بوده و حتی در ژانرهای جدید هم مثل دفاع مقدس توانسته موفق باشد.
وی تصریح كرد: «میزاك» به نوعی ذهنیت نوستالژیك كارگردانش را بازتاب میدهد كه در شمال بزرگ شده و در آنجا بسیاری از كمبودها را به عینه دیده و با آن محیط كاملا آشناست اما در مورد دلیل حمایتم از ساخت این فیلم باید بگویم سینمای ایران جایگاه رفیعی در دنیا دارد كه بسیار هم موفق است و هیچ جشنوارهای در دنیا نیست كه در آن فیلم ایرانی یا داور ایرانی نداشته باشد. این نهضت فرهنگی سینمای ما است كه از اوایل دهه 60 آغاز شد با هر سختیای خودش را به جلو كشانده موفق بوده و جوانان توانا این هنر مدرن را زنده نگه داشتهاند.
لازم به ذكر است كه موفقیت سینمای نوین ایران مدیون ابزار و وسایل نیست بلكه مضمون و محتوای آن است كه جایگاه سینمای ایران را به وجود آورده در حالی كه ما از لحاظ تكنیك زیاد پیشرفته نیستیم. «میزاك» فیلمی است كه به اندازه خود شرافت دارد و من به همین خاطر در این فیلم سرمایهگذاری و از آن حمایت كردم.
«تورج منصوری» مدیر فیلمبرداری «میزاك» در پاسخ به این سئوال كه چرا بعضی از نماهای فیلم واضح نبود، گفت: در فیلمی كه حركت دوربین در آن زیاد است و دوربین دیافراگم بازی دارد فوكوس كردن بسیار سخت است ضمن این كه دوربین مدام در هوا معلق است و نمیتوان خوب برای فوكوس كردن اندازهگیری كرد. زمان فیلمبرداری من و دستیارانم 16 متر با دوربین فاصله داشتم و در چنین شرایطی كوچك ترین خطا نیز میتواند باعث واضح نشدن بعضی تصاویر فیلم شود. البته این فیلم به روش جدیدی قطع نگاتیو شد اما در كل میتوان یكی دو بخش آن را تصحیح كرد.
«محمدرضا فروتن» در پاسخ به ضابطیان در مورد شباهت نقشش در این فیلم با دو فیلم «وقتی همه خواب بودند» و «دعوت» گفت: وقتی فیلمنامه را خواندم به سادگی با آن برخورد كردم. هیچ وقت شخصی نبودهام كه دنبال دانش باشم و بیشتر آگاهی برایم مطرح بوده،با دلم انتخاب كردم و فلسفه یا پیام یا شعار این فیلم را دوست داشتهام. در طول كار هم وقتی كه با لیالستانی همراه شدم ساده، عمیق و درست بودن شخصیت او باعث شد در طول كار لذت بیشتری ببرم و برای وجود یك آدم شریف اینچنینی خدا را شكر كنم. من بازیگر مدعی نبودم و نیستم اما وقتی كاری را قبول میكنم تلاش میكنم تا نقشم را به خوبی ایفا كنم.
فروتن افزود:آنچه پس از مضمون فیلم به آن فكر كردم این بود كه به بازیگری كه یك نقش را بازی كرده معمولا مشابه آن را پیشنهاد نمیكنند. سه نقش شمالی به من پیشنهاد شد و من با این دغدغه كه این نقشها را متفاوت از هم در بیاورم در آن بازی كردم و از بازی خودم راضیام حتی اگر ضعیف بوده است. فكر كردم خوب است كه خودم را امتحان كنم و نقشهای مشابه را متفاوت بازی كنم. البته باید تماشاگران نظر دهند كه نقش در آمده یا نه. فقط این را میگویم كه از صمیم دلم ذات این فیلم را دوست دارم.
وقتی از لیالستانی در مورد موسیقی این فیلم و ضبط آن در اركستر سمفونی اوكراین سوال شد لیالستانی گفت: محمدرضا درویشی را میشناختم و كارهایی را كه كرده بود شنیده بودم از خودش و موسیقیاش خوشم آمد.حالا میل خودش است كه در اوكراین یا حتی در مریخ كار كند!
وقتی از لیالستانی در مورد شخصیت جمشید مشایخی در فیلم سوال شد، گفت: ما آدمها بریدهای از زمان هستیم و دوست دارم قبل از صحبت در مورد این نقش توضیحاتی را كه میخواستم قبلا به عنوان مقدمه بگویم عنوان كنم. سالها پیش حدود 90 میلیون سال پیش موجوداتی به نام دایناسور كه بسیار هم متواضع بودند در روی زمین زندگی میكردند كه ما تازه 200 سال است كه استخوانهای آنها را پیدا كردهایم. متواضع بودن آنها باعث شد هیچگونه دستنوشته، سنگنوشته یا غارنوشتهای از آنها باقی نماند. نوع بشر بین 12 تا 16 هزار سال عمر دارد و حدود 14 هزار سال است كه صاحب شناسنامه شده است. در طول عمر بشر بیش از 16 هزار جنگ خونی و قشون كشی به وجود آمده و این در حالی است كه 124 هزار پیامبر نیز برای بشر فرستاده شده است. خب خودتان میبینید فضایی كه قرار بود این بچه در آن به دنیا بیاید فضایی پر از تلخی و جنگ بوده است.
لیالستانی در ادامه افزود: 14 سال پیش در جلسه مطبوعاتی «بلندیهای صفر» گفتم كه سینما 100 سال عمر دارد و حالا تازه 14 سال به آن عمر اضافه شده. عمر سینما نسبت به عمر بشر اصلا به حساب نمیآید و مثل بچه نوزادی است كه دهانش بوی شیر میدهد. سینما در دوران نوزادی است و راه زیادی در پیش دارد شاید فرزندان شما در آینده فیلمهایی بسازند كه كاملا با آثار فعلی سینما متفاوت باشد باید نظرها و نگاههای متفاوت را در سینما تحمل كرد. در هر حال خوشحالم كه این فیلم را دیدهاید و افتخار میكنم در حضور شما هستم.
«علیرضا خمسه» در آغاز سخنانش با اشاره به صحبت ضابطیان با فروتن كه به او گفت افراد زیادی حسرت تو را داشتهاند چون زنت در فیلم لال بود گفت: دوست داشتم امشب نقش مردی را بازی كنم كه زنها حسرت او را بكشند و دوست دارند با او ازدواج كنند. در فیلم جملهای از زبان شخصیت جمشید مشایخی گفته میشود كه میگوید عاشق باید دل به دریا بزند. من هم دل به دریا زدهام و به شمال رفتم. همراه شدن با گروهی حرفهای باتجربه و صمیمی حاصل رفتن من به شمال بود و دوستان بسیار خوبی را در این سفر پیدا كردم. بزرگترین افتخاری كه این فیلم برای من داشت این بود كه پس از سالها انتظار جلوی دوربین تورج منصوری رفتم.
وی در ادامه با اشاره به این كه تجربیات متفاوت و متنوع در سینمای ما هست گفت: نشاندهنده این است كه سینمای ایران مانند جوجهای است كه تازه سر از تخم در میآورد یا ماری است كه پوست میاندازد باید اجازه بدهیم كه این روند طی شود.
«تورج منصوری» در ادامه در مورد حركتهای دوربین در این فیلم گفت: فیلم درس كار گروهی است و گروه فیلمبرداری نیز در این فیلم تلاش زیاد كرد. روزهای زیادی بود كه حدود 5 یا 6 ساعت تمرین میكردیم و تنها چند دقیقه فیلمبرداری داشتیم. حركات دوربین هم به شكل كلی در ذهن لیالستانی بود و او از دید خودش نوع این حركات را تشریح میكرد اما جزئیات آن را با همفكری و مساعدت جمعی طراحی كرده و انجام دادیم.
لازم است این را هم بگویم كه پروژه میزاك شیرینترین پروژهای بود كه در طول عمرم در آن كار كردم.
«جهانگیر كوثری» در پاسخ به سوالی در مورد زمان فیلمبرداری فیلم، زمان آن را 38 روز با 6 روز تعطیلی عنوان كرد و باران كوثری هم در مورد بازی در این فیلم در نقش یك زن لال گفت: بسیار خوشحالم كه در این فیلم نقش یك زن لال را بازی كردهام. چون ترجیح میدهم به هیچ وجه با لهجه حرف نزنم و بسیار خوشحالم كه در این فیلم هم بدون لهجه ظاهر شدهام.
لیالستانی در ادامه این جلسه در مورد شخصیتهای عجیب فیلم و نوع نگاهی كه خودش به مسئله تولد كودك دارد و ارتباط آن با فرهنگ گیلكی گفت: هیچ كدام از مسایلی كه در فیلم هست مستقیما از فرهنگ گیلكی نیامده ممكن است در هر جای دنیا آدمهای عجیب و غریبی وجود داشته باشند و حتی در یك ده آدم بزرگی بادبادك هوا كند و این مسئله ربطی به فرهنگ گیلكی ندارد.
«كوثری» در پاسخ به این سوال كه میزان شرافت فیلمها را چگونه اندازهگیری میكنید گفت: فیلمی كه مبتذل نباشد عوامفریبی نكند و دانش تماشاگر را متوقف نكند فیلم شریفی است. اگر فیلمی تماشاچی را به فكر بیندازد و مسخره هم شود باز هم ایرادی ندارد چون تماشاگر میتواند مسخره كند اما بدون عوامفریبی فكرش از كار باز نمیماند. این فیلم نوآوری دارد. نوآوریای كه از ذهن كارگردانش در آمده من هم تهیهكنندهای هستم كه فیلم اكران نشده زیاد دارم اما شرافت را در كارم حفظ كردهام و به هیچ وجه قصد فریب مردم را نداشتهام.
وی همچنین در مورد بودجه این فیلم گفت: من به همراه بنیاد سینمای فارابی كه به تمام پروژههای سینمایی كمك میكند و بانك پاسارگاد سرمایهگذاران این فیلم بودیم.
لیالستانی در پاسخ به سوالی در مورد شخصیت رابعه اسكویی و لباس او در فیلم گفت: در هر قسمتی از كشور و همه جای دنیا افراد عجیب و غریب بسیارند كه یك نمونه از آنها زنی است كه میخواهد لباس مردانه بپوشد. نمیدانم چه ایرادی به این شخصیت دارید و در مورد نوع و رنگ لباسش نیز بهتر است امیر اثباتی طراح صحنه فیلم توضیح دهد.
وی همچنین در پاسخ به سوالی در مورد اینكه در صحنه نهایی كه از دید كودك تازه متولد شده است و منطقا این كودك نمیتواند سر و گردنش را حركت دهد با رد این نظر این سكانس را كاملا طبیعی دانست.
در پایان این جلسه لیالستانی در مورد صدایی شبیه به صدای دایناسور، كه در طول فیلم شنیده میشد، گفت: باید «محمدرضا دلپاك» به عنوان صداگذار فیلم از كار خود دفاع كند. این صدا در واقع صدای نفس كشیدن بچه است و ما در مورد این صدا در فیلم صحبتهای زیادی را هم داشتیم. البته شاید عدهای از این صدا ناراحت شوند كه در این صورت ما نیز به كار آقای دلپاك انتقاد خواهیم داشت.
گردآوری:گروه فرهنگ و هنر سيمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع:farsnews.com