هيچ متني چون بخشي از «هاكلبري فين» اثر «مارك تواين» نميتواند گستردگي انتشار هزار و يك شب در تمام نواحي جهان را نشان دهد ؛ زيرا در اين بخش از كتاب تواين، «هل» قهرمان كتاب براي «جيم»، نوجوان زنگي سياه، در حالي كه هر دو در دهه ي 40 قرن نوزدهم در رودخانه ي «مي سي سي پي» قايقسواري ميكردند، داستان شاه هنري هشتم را شرح ميدهد و ميگويد:
بايد گفت كه هزار و يكشب از سال 1704 در غرب شناخته شده بود و اين زماني بود كه ترجمه ي فرانسوي آنتوان گالان از كتاب و سپس ترجمهي انگليسي آن منتشر گرديد. از آن زمان به بعد، هزار و يك شب به عنوان مدخلي بر جهان عرب شناخته ميشد. چه بسيار خوانندگاني كه تصورات خود را درباره ي شرق از روي اينكتاب ساختهاند. كتاب از آغاز اروپا را تكان داد، زيرا تا پيش از 1713 چهار ترجمه به انگليسي از آن منتشر شد. سپس از سال 1723 به صورت پاورقي در روزنامه ي لندن نيوز منتشر گرديد و انتشار آن به اين صورت سه سال طول كشيد. از آوازه ي اين كتاب در انگلستان همين بس كه «جيمز پتي» در سال 1783 در باره ي آن گفته است : «كتابي است كه كوچك و بزرگ آن راميشناسند.» در عرض صد سال هزار و يك شب بيش از چهارصد بار به زبان هاي غرب اروپا چاپ شد. هزار و يك شب در قرن هجدهم در توجه به مطالعات شرقشناسي سهم وافري داشت و فولكلور و داستان هاي عاميانه را به رشتهاي پژوهشي بدل ساخت. در زمينه ي «رومانس» نيز بدان جا انجاميد كه مكتب كاملي به نام رمان ها و داستان هاي شرقي پديد آورد. از اين جا ميتوان گفت كه تاثير هزار و يك شب بر جنبش رومانتيسيسم اروپا در قرن نوزدهم بسيار زياد بود. همه ي اينها در زماني بود كه اعراب به هزار و يك شب توجهي نداشتند و آن را اثري خارج از قواعد زبان عربي ميدانستند و بنا براين برايش احترامي قايل نبودند. به نظر آنها هزار و يك شب ،كتابي بازاري و تهياز ارزش هاي ادبي ميآمد و آميزهاي بود از فولكلور و ادب عوام كه به لحنيبازاري پرداخته شده است. درست است كه هزار و يك شب به فولكلور وابسته است و تا به روزگار ما براي مردم در بازار و قهوه خانههاي قاهره و بغداد خوانده ميشود، ولي در غرب، ترجمههايي كه از هزار و يك شب انجام شد، اين جنبه ي بازاري بودن را دگرگون كرد و از آن پس هزار و يك شب نه تنها به عنوان اثري ادبي شناخته شد، و نه تنها وارد ادبيات ما (غربي ها) شد، بلكه در حقيقت به صورت يكي از آثار ادبي كلاسيك ما در آمد. هزار و يك شب بارها تجديد چاپ شد و نمايش ها، بالهها، اپراها، فيلم ها، نمايش هاي عروسکي و پانتوميم هاي فراواني بويژه براي كودكان، از آن پديد آمد. از پرتو ترجمههاي پيشتازي كه داستان هاي افسانهاي و سفرها و ماجراهاي غريب (گروتسك) را بر داستان هاي واقعي آن برتري مينهاد، هزار و يكشب كتابي شد كه با آنچه شگفت و رومانسي مينمود، برابر بود. ولي البته مجموعه ي كامل آن دربردارنده ي حكايت هاي بسيار بود؛ از حكايات عاشقانه گرفته تا حكايت هاي حادثهجويانه، حكايات طراران و مجرمان، نوادر ، داستان هايي مربوط به حيوانات، داستان هاي آموزشي، داستان هايي مربوط به پارسايان، داستان هاي مربوط به شياطين، مجموعه حكايت ها ي نادري راجع به هارون الرشيد، داستان هايي از شوهران و همسران، داستان هايي مربوط به جنگ هاي صليبي و داستان هاي عاشقانه ي بلند شبيه به حماسههاي جنگي، تفسيرهايي راجع به رويدادهاي ديگر، و سرانجامحكاياتي در دل حكايات ديگر. هزار و يك شب حتي كتاب كاملي چون كتاب سندباد را نيز در بر ميگيرد (كتاب سندباد در هزار و يك شب بهداستان هفت وزير مشهور است.) علاوه بر اينها بايد از اشعار طولاني و پيچيده ي ديگري ياد كرد كه در دل حكايت ها آمدهاند.
اما هزار و يك شب كه از گذشته بر جاي مانده، خود تاريخ مستقليدارد. به همين دليل اصطلاح «مجموعه ي كامل» نيازمند توضيح است. هزار ويك شب مانند تمام مجموعههاي فولكلوريك ديگر شكل واحد و نهاييندارد، و داستان هاي آن در شمارهها و گونههاي مختلف و طبعا هر يك بنا بهصلاح مترجم آن، چاپ شدهاند. رقم 1001 بر تعداد زياد دلالت دارد، بسيار بيش از آنچه عددي خاص مشخص مي كند.« آنتوان گالان» ، كه از كاركنان بخش ديپلماتيك فرانسه بود، اساس كار خود را بر نسخهاي خطيدر سوريه گذاشت، و بعدها به منابع ديگر رو آورد. ولي آن كه عمدتا كار گالان را تكميل كرد، مردي سوري بود كه در پاريس زندگي ميكرد و برايش داستان هايي از فولكلور عرب را روايت كرد كه دو داستان گران قدر علاءالدين (و چراغ جادو) و علي بابا (و چهل دزد بغداد) هم جزوشان بودند. كتابيكه برادران« گريم» صد سال بعد، يعني درسال 1812 بر مبناي داستان هاي فولكلوريك آلماني منتشر كردند، و سرآغاز شيوه ي گردآوري مستقيم داستان هاي عاميانه ازدهان مردم در دوره ي جديد بود، نشان داد كه داستان هايشان روايتي آلماني از دو داستان «علاءالدين و علي بابا» هستند. با فرا رسيدن قرن نوزدهم، چند نسخه ي خطي عربي از هزار و يك شب كشف و چاپ شد. اما اساس چاپ هاي اروپايي بعدي همان نسخه ي مصري (معروف به نسخه ي بولاق) بود. ترجمه ي انگليسي«ادوارد لين» Edward Lane از اين چاپ در سال هاي1840-1838 منتشر شد. بهترين ترجمه ي انگليسي اين كتاب ترجمه ي «جان پاين» Payne است كه در سال 1880 (در 9 جلد) منتشر گرديد. قسمت هايي از اين ترجمه را «ريچارد برتون» Burton در ترجمه ي مشهورش از هزار و يك شب آورد (10 جلد، 1885)، ولي البته ترجمهاش از نظر ارزش به پاي ترجمه ي جان پاين نميرسيد. بهترين ترجمه ي جديد، ترجمه ي «انو ليتمان» Enno Littmann آلماني بود (در 6 جلد، 1920). ترجمه ي برتون در بعضي قسمت ها تا حدي با ترجمه ي پاين برابر بود، ولي هيچ دو ترجمهاي از اين شش ترجمه، با نسخههاي علمي كه پايه و اساس يكديگر بودند، با هم نميخواندند. درهر حال، اگر همه ي آنها را، از جمله بخش هاي الحاقي نسخه ي پاين و برتون را درنظر بگيريم، آن گاه به متن فعلي هزار و يك شب خواهيم رسيد. بخش هاي الحاقي نسخه ي پاين و برتون از دو نسخه ي خطي گرفته شدهاند؛ يكي «نسخه ي خطي كلكته» (18-1814) و ديگري« نسخه ي خطي برسلاو» (43-1825). باوجود اين در كم تر نسخه ي منفردي ميتوان به مجموعه ي كامل هزار و يكشب دست يافت، اما اين جا و آن جا پيوسته گزيدههايي از حكايت هاي هزار ويك شب چاپ ميشوند. تعداد اندكي از خوانندگان امروز ميدانند كهكتاب در كليت خود چه تنوع گيج كنندهاي دارد.
آنچه مسئله را پيچيدهتر ميكند، تنوع جغرافيايي گستردهاي است كه اصل داستان ها دارند. خاستگاه بعضي از داستان هاي هزار و يك شب به هند در قرن پنجم قبل از ميلاد و نيز قرن سوم ميلادي ميرسد. خاستگاه داستان هاي ديگر كتاب، ايران، عراق، مصر، تركيه و يونان است. علاوه بر اينها عناصر يهودي و منابع عربي قبل از اسلام هم در كار بوده اند و همه ي اينها در زمينهاي اسلامي گرد آمده اند. چه بسا حكايت شهرزاد هندي تبار، به علاوه ي نام هاي اشخاص ايراني، از روايت ايراني كتاب« استر انجيلي» گرفته شدهباشد كه تاريخش به قرن سوم ميلادي باز ميگردد. درواقع نخستين اشاره بهنام هزار و يك شب از مجموعه ي «هزار افسانه» در دست نويسي به زبان فارسيمتعلق به قرن نهم ميلادي آمده است. در پي آن در قرن دهم ميلادي شخصيت هاي كتاب هزار و يك شب در كتاب «مروج الذهب» مسعودي ذكرشده اند. محققان معتقدند كه كتاب هزار و يك شب (تا آن هنگام) از چاپ هاي گوناگوني ترتيب يافته كه از ترجمه ي «هزار افسانه» در قرن نهم آغاز ميشود، و در قرن نهم داستان هاي ديگري، از جمله داستان سندباد دريايي به آن اضافه شده است. در قرن دهم ميلادي، از همه ي اينها مجموعهاي شامل 480داستان (شب) به وجود آمد كه آنها را فردي به نام«ابوعبدوس» گرد آورد. در قرن دوازدهم نيز داستان هايي مصري به كتاب اضافه شد. ولي شكل نهاييكتاب، به قرن شانزدهم ميلادي كشيده شد و مضاميني چون جنگ هايصليبي و جنگ هاي مغول هنگام ورودشان به بغداد، در كتاب راه يافتند. حكايت هاي ديگري مربوط به سرگذشت « بيبرس» و حكايت هايي مربوط بهتسخير مصر توسط ترك ها به كتاب اضافه شد. از آن جا كه هزار و يك شبمجموعه ي مركبي است از داستان هاي از هم گسسته كه طي قرونطولاني شكل گرفتهاند، ميتوان هم صدا با كلام جاودانه ي «وانس راندولف» گفت: «هزار و يك شب، كتابي است كه داستان هاي آن به طور تصادفي و با طبيعت انتقال شفاهي (سينه به سينه) شكل گرفته و صيقل يافتهاند ؛ به اينمعني كه بسته به تصادف يا شرايط، موادي به آن اضافه يا از آن حذفشدهاند. ولي براي اين كه داستان به زندگي خود ادامه دهد، ناگزير ميبايست از جانب شنوندگاني كه آن را از بر ميكردند و بعدها راوي آن ميشدند، پذيرفته ميشد. به اين شكل ميليون ها نفر از شنوندگان قصهها، درطي ساليان، در شكلگيري داستان ها و صيقل خوردن آنها سهم داشتهاند.»
نوشته ي : اي. ال. رانلا 1(Ranelagh)
.1 مقالهاي است از كتاب: ا. ل. رانيلا، الماضي المشترك بين العرب و الغرب; اصول الادابالشعبيه الغربيه. ترجمه ي نبيله ابراهيم. الكويت، المجلس الوطني للثقافه والفنون والاداب، 1999، صص 306-301.
.2 از اين كتاب سه ترجمه ي فارسي در دست است كه به ترتيب تاريخ عبارتند: از ترجمه ي ابراهيمگلستان 1328، هوشنگ پيرنظر 1339، و نجف دريابندري 1360. قسمت فوق از ترجمه ي گلستان با اين مشخصات نقل شده: چاپ سوم، تهران، انتشارات آگاه، 1356، ص 172.