نکاتی جالب از زندگی سلینجر!
خب این‌ها شایعات و حواشی زندگی سلینجر است. اگر جایی‌اش را نتوانستید باور کنید (مخصوصا آن‌هایی که شخصی‌تر است) خیلی به خودتان فشار نیاورید...

زندگی خصوصی سلینجر نویسنده ناطور دشت

من پسر خوبی نبودم

به چنین آدمی چطور می‌شد اعتماد کرد وقتی که می‌گفت: «اولا من اگر مجله داشتم، هیچ وقت یک ستون را به یادداشت‌های زندگی نامه ای نویسنده‌ها اختصاص نمی‌دادم... من برای چند مجله یادداشت زندگی نامه ای نوشتم و شک دارم که در آن‌ها حرف راستی زده باشم.» خب این‌ها شایعات و حواشی زندگی سلینجر است. اگر جایی‌اش را نتوانستید باور کنید (مخصوصا آن‌هایی که شخصی‌تر است) خیلی به خودتان فشار نیاورید، سلینجر به خالی بندی و چاخان گویی‌اش افتخار می‌کرد.

بیشتر بدانید : زندگی «جی‌.دی. سلینجر» از نگاه‌ زن‌های تاثیرگذار زندگی او

* یک خانه 99 جریبی ویلایی، مشرف به پنج ایالت آمریکا بالای یک تپه، جایی بود که سلینجر رنگ پریده، پشت یک میز دراز می‌نشست و تلق تلق روی دگمه‌های ماشین تحریر می‌زد. کنده‌های چوب را توی بخاری می‌انداخت و آن قدر کلمه روی کاغذ می‌نوشت و خط می‌زد تا آنی که می‌خواست را پیدا کند. برایش هم مهم نبود که میلیون‌ها آدم، پشت حصار‌های بلند خانه اش منتظر شکستن سکوت طولانی «نویسنده» بودند تا از او بیشتر بدانند. او هر چند وقت یک بار با جیپش به شهر می‌رفت، کلمات ضروری رد و بدل می‌شد و غذا و روزنامه مورد نیاز خریده می‌شد. اگر هم کسی گیرش می‌آورد، آن قدر حرف نمی‌زد و جواب نمی‌داد که طرف مجبور می‌شد حرفش را روی کاغذ بنویسد و بچپاند توی دستش.

بیشتر بدانید : صد سالگی سلینجر؛ دیوانه عجیب غریب و دوست‌داشتنی!

* «رویای ناطور» خیلی چیز‌هایی را که همیشه سلینجر از جواب دادنشان طفره می‌رفت، روشن کرد. شایده به خاطر همین، سلینجر از دخترش «مارگرت» که با جواب دادن به خبرنگاری باعث نوشته شدن این کتاب شد، حسابی شاکی شد.

* نگذاشت هیچ عکسی از او منتشر شود. حتی بعد از چاپ دوم «ناطور دشت» با اصرار زیاد توانست ناشر را مجبور به حذف عکسش از جلد کتاب کند.

* خود «سلینجر» هم مثل «هولدن» و بچه‌های خانواده «گلاس» از پدری یهودی و مادری مسیحی به دنیا آمده. خودش هم بودایی بود.

*  گاو صندوق سلینجر پر است از فیلم‌های کلاسیک نایاب آمریکا.

* سلینجر را در خانه «سانی» صدا می‌کردند.

*  سلینجر «هایکو» می‌سروده و زمانی بیلیارد باز ماهری بوده است. شیفتگی او به مذاهب شرقی هم که معروف است. می‌گویند اوایل ازدواج اش هیچ موجود زنده ای، حتی حشرات، حق کشته شدن در خانه سلینجر را نداشتند!

* سلینجر یک مرد شش انگشتی است (دست چپش) . البته اگر این هم از کلک‌های خودش برای فرار از آدم‌ها نباشد.

* سلینجر در مدرسه نظام، شاهد خودکشی یکی از همکلاسی‌هایش و پرت شدنش از پنجره بود (جیمز کسل «ناطور دشت» را یادتان هست؟)

* داستان «فرانی» هدیه سلینجر به همسرش «کلر» در شب عروسی‌شان بود. «فرانی» ظاهر، رفتار و چمدان آبی رنگ «کلر» را داشت.

* یک بار یک نفر به اسم «ساموئل گلدوین» فیلم «عمو ویگیلی در کنه تی کت» را – آن هم با اجازه سلینجر- در‌ هالیوود می‌سازد (با بازی سوزان هیوارد.) سلینجر بعد از دیدن آن، تا به حال به هیچ‌کس اجازه ساخت فیلم از روی کتاب‌هایش را نداده است! داریوش مهرجویی خودمان هم بی اجازه، «پری» را از روی «فرنی و زویی» ساخته و شایعاتی هم مبنی بر شکایت سلینجر از مهرجویی وجود دارد.

* ظاهرا «شون کانری» توی «در جست و جوی فورستر» خواسته «سلینجر» باشد. تنهایی، اخلاق افتضاح و عزلت یک نویسنده از آدم به دور، باعث می‌شود که خیلی‌ها این فیلم را (که فیلم خوبی هم هست) به نوعی «از روی زندگی سلینجر» بدانند.

* خواندن «ناطور دشت» تکلیف ثابت دانشجوهای «‌دیوید رایزمن» جامعه شناس آمریکایی، سر کلاس «شخصیت و ساختار اجتماعی» در دانشگاه ‌هاروارد است.

* «ناطور دشت» خوراک هر روز «مارک دیوید» قاتل روانی جان لنون (خواننده بزرگ بیتلز) بوده.

* اول سیمین (دانشور) «ناطور دشت» را می‌خواند، چون نسخه انگلیسی، زودتر دستشان می‌آید. جلال (آل احمد) قبل از این که نسخه «فرانسه» آن را بخواند، بارها راجع به کتاب از زبان سیمین می‌شنود. جلال بعد از خواندن فرانسه «ناطور دشت» معتقد بود چیزی که سیمین تعریف می‌کرد یک چیز دیگر است!

* با «لری کینگ» در برنامه 20 ساله اش در سی ان ان مصاحبه می‌کنند و ازش به عنوان مجری که تا به حال با هر کی اراده کرده (از رئیس جمهور تا هنرپیشه و بقیه) توانسته مصاحبه کند می‌پرسند: «کی بوده که دوست داشتی گیرش بیاوری و نشده؟» بی درنگ می‌گوید: «سلینجر.»

 

بیشتر بدانید : یک نامه از سلینجر به همینگوی؛ من آدم آشغالی هستم!

بیشتر بدانید : شكايت سلينجر از يك نويسنده و ناشر آمريكايی

بیشتر بدانید : سلینجر پس از مرگش به پرده‌ی سینما می‌رود

بیشتر بدانید : عکس‌های منتشر نشده و ناگفته‌های زندگی سلینجر!

 

گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
seemorgh.com/culture
منبع: هفته نامه همشهری جوان/ شماره ‌249
بازنشر اختصاصی سیمرغ