مدیر و ده نفر از كاركنانش از طناب بالگردی كه در صدد نجات آنها بود آویزان بودند. طناب آن قدر محكم نبود كه بتواند وزن هر یازده نفر را تحمل كند. كمك خلبان با بلندگوی دستی از آنان خواست که یک نفرشان داوطلب شود و طناب را رها كند. البته، داوطلب شدن همانا و سقوط به ته دره همان؛ و بظاهر كسی حاضر نبود داوطلب شود.
در این هنگام، مدیر که بار 10 کارمند دیگر را تحمل می کرد و برای خلاصی از آنان گفت كه حاضر است طناب را رها كند؛ ولی دلش می خواهد برای آخرین بار برای كاركنان سخنرانی كند.
او گفت: چون كاركنان حاضرند برای سازمان دست به هر كاری بزنند و چون كاركنان خانواده خود را دوست دارند و در مورد هزینههای افراد خانواده هیچ گله و شكایتی ندارند و بدون هیچ گونه چشم داشتی پس از خاتمه ساعت كار در اداره می مانند، من برای نجات جان آنان طناب را رها خواهم كرد !
به محض تمام شدن سخنان مشوقانه و تحسین آمیز مدیر، كاركنان كه به وجد آمدند با تمام وجود شروع كردند به دست زدن و ابراز سپاسگزاری که صدای دست زدن آنان از بالگرد دور شد...!!
مطالب جالب دیگر:
زیباترین و جالبترین نقاشیهای 3بعدی بر روی زمین!! (1)
برانجلينا دست و دل بازیشان را به رخ كشيدند!
نیکول کیدمن، بسیار حساس شده است!
زیباترین و گران قمیتترین حافظه کامپیوتر
جدی نگیر! یکم بخند!
گردآوری: گروه سرگرمی سیمرغ
www.seemorgh.com/entertainment
منبع: برنا